English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
procession دسته راه انداختن
processions دسته راه انداختن
Other Matches
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
group دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
sects دسته دسته مذهبی
regiments دسته دسته کردن
in detail مفصلا دسته دسته
regiment دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
streams of people دسته دسته مردم
scores of people دسته دسته مردم
sorted دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
troop دسته دسته شدن
trooping دسته دسته شدن
they came in bands دسته دسته امدند
trooped دسته دسته شدن
assort دسته دسته شدن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
let down پایین انداختن انداختن
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
haft دسته
handgrip دسته
helve دسته
nosegay دسته گل
passel دسته
pitman دسته
work team دسته
handhold دسته
gens دسته
platoon دسته
covey دسته
confraternity دسته
classis دسته
corps دسته
cheque book دسته چک
rabble دسته
boodle دسته
shook دسته
bodle دسته
ears دسته
ear دسته
tuft دسته
section دسته
lug دسته
platoons دسته
fasciculate دسته دسته
fascicled دسته دسته
fascicle or cule دسته
setting up دسته
sets دسته
set دسته
fascicle دسته
wisp دسته
wisps دسته
tufts دسته
helm دسته
troop دسته
ranged دسته
ranges دسته
groups دسته
group دسته
crank دسته
cranked دسته
cranking دسته
cranks دسته
bouquet دسته گل
skulks دسته
skulking دسته
trooped دسته
trooping دسته
helms دسته
hilt دسته
hilts دسته
bracket دسته
clique دسته
cliques دسته
batches دسته
procession دسته
batch دسته
processions دسته
sections دسته
range دسته
skulked دسته
skulk دسته
bouquets دسته گل
clusters دسته
lugs دسته
lugging دسته
lugged دسته
army دسته
armies دسته
host دسته
hosted دسته
hosting دسته
hosts دسته
ringleader سر دسته
ringleaders سر دسته
cluster bombs دسته
bail arm دسته
drove دسته
genus دسته
droves دسته
kind دسته
kindest دسته
A bouquet (bunch)of flowers. دسته گه
kinds دسته
team دسته
teams دسته
cluster دسته
cluster bomb دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
bundling دسته
tussocks دسته مو
tussock دسته مو
lever دسته
levers دسته
gang دسته
gangs دسته
clan دسته
bundles دسته
bundle دسته
tress دسته مو
leader سر دسته
ilk دسته
stems دسته
stemming دسته
stemmed دسته
stem دسته
nibs دسته
nib دسته
parcel دسته
parcels دسته
assortments دسته
clans دسته
category دسته
bunching دسته
bunches دسته
detachments دسته
bunched دسته
detachment دسته
bunch دسته
handles دسته
party دسته
handle دسته
class دسته
sheaf دسته
schools دسته
school دسته
assortment دسته
classing دسته
classes دسته
classed دسته
congregation دسته
congregations دسته
horde دسته
hordes دسته
scores دسته دسته
bevy دسته
fagot دسته
groups دسته دسته
clumping دسته
brigades دسته
faggots دسته
skeins دسته
skein دسته
brigade دسته
clumped دسته
clump دسته
lot دسته
faggot دسته
clumps دسته
cranking دسته دارشدن
cranks دسته محور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com