English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English Persian
hilt دسته شمشیر
hilts دسته شمشیر
Search result with all words
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
pommel قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommels قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
Other Matches
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
bilboa شمشیر
swordsman شمشیر زن
swords شمشیر
sword شمشیر
blade شمشیر
spits شمشیر
spit شمشیر
bilbo شمشیر
bolo شمشیر
spurtle شمشیر
swordsmanship شمشیر بازی
scabbard غلاف شمشیر
scabbards غلاف شمشیر
fence شمشیر بازی
baldric بند شمشیر
swordsman شمشیر باز
at the point of the sword بدم شمشیر
swordlike شمشیر مانند
steels شمشیر پولادی
foilsman شمشیر باز
fencer شمشیر باز
fences شمشیر بازی
swordplay فن شمشیر بازی
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
steel شمشیر پولادی
rapiers شمشیر دودم
claymore شمشیر دودمه
steeled شمشیر پولادی
rapier شمشیر دودم
daito شمشیر بزرگ
swordfishes شمشیر ماهی.
swordfish شمشیر ماهی.
tucker شمشیر ساز
steeling شمشیر پولادی
to carry sword شمشیر جستن
sword knot شرابه شمشیر
handles قبضه شمشیر
pommel قبه شمشیر
foible تیغه شمشیر
sword cut زخم شمشیر
handle قبضه شمشیر
sword dance رقص شمشیر
gladiate شمشیر مانند
sabre cut زخم شمشیر
pommels قبه شمشیر
sword cutter شمشیر ساز
sword fish شمشیر ماهی
foibles تیغه شمشیر
blade تیغه شمشیر
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
fence شمشیر بازی کردن
fences شمشیر بازی کردن
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
falchion شمشیر کوتاه و پهن
action on the blade تماس با شمشیر حریف
academic assault شمشیر بازی نمایشی
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
backsword شمشیر یک لبهء برنده
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
scimitar شمشیر هلالی شکل
in line شمشیر در وضع حمله
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
The pen is mightier than the sword. <proverb> قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
partizan شمشیر پهن ودسته بلند
sabre cut زخم شوشکه ضربه شمشیر
partisan شمشیر پهن ودسته بلند
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
partisans شمشیر پهن ودسته بلند
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
sorts دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
they came in bands دسته دسته امدند
sort دسته دسته کردن
in detail مفصلا دسته دسته
sorted دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
trooping دسته دسته شدن
streams of people دسته دسته مردم
shoals of people دسته دسته مردم
troop دسته دسته شدن
sect دسته دسته مذهبی
sects دسته دسته مذهبی
distribute دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
saber شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabres شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
manipulators گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
touches برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touch برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
dubs باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dub باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubbed باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
curtana شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
kinds دسته
kindest دسته
ilk دسته
hosts دسته
team دسته
hosting دسته
kind دسته
hosted دسته
bouquets دسته گل
tussock دسته مو
handles دسته
clusters دسته
nosegay دسته گل
drove دسته
droves دسته
nib دسته
host دسته
nibs دسته
bunches دسته
stemmed دسته
bunching دسته
stem دسته
handhold دسته
cluster bombs دسته
stemming دسته
cluster bomb دسته
haft دسته
handgrip دسته
teams دسته
cluster دسته
bunch دسته
helve دسته
stems دسته
bunched دسته
tufts دسته
wisp دسته
covey دسته
platoons دسته
platoon دسته
tuft دسته
levers دسته
gang دسته
hordes دسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com