English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
flota دسته کشتیهای اسپانیولی
Other Matches
fleets دسته کشتیهای جنگی
fleet دسته کشتیهای جنگی
sisten ships کشتیهای همانندیامتشابه
decoy ships کشتیهای مصنوعی
decoy ships کشتیهای فریبنده
mercantile marine کشتیهای تجارتی
wooden walls ناوها یا کشتیهای جنگی
small craft کشتیهای کوچک ضتی ب
commercial water movement حمل و نقل با کشتیهای شخصی
shipper کشتیهای حمل و نقل دریایی
deep submergence زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
menorah شمعدانی که در کشتیهای جنگی یهود بکار میرفته
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
spaniard اسپانیولی
Spanish اسپانیولی
hispanic اسپانیولی
privateering شرکت کشتیهای غیر نظامی درجنگ دریایی piracy
matadors گاوباز اسپانیولی
matador گاوباز اسپانیولی
pistole لیره اسپانیولی
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
tangos رقص چهارضربی اسپانیولی
tangoing رقص چهارضربی اسپانیولی
fandango یکجور رقص اسپانیولی
malaguena نوعی رقص اسپانیولی
jennet اسب اسپانیولی کوچک
fandangos یکجور رقص اسپانیولی
tangoed رقص چهارضربی اسپانیولی
tango رقص چهارضربی اسپانیولی
pelota بازی تنیس اسپانیولی
piastre or ter سکه سیمین اسپانیولی
saraband رقص سنگین اسپانیولی
cha cha نوعی رقص تند اسپانیولی
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
sombreros کلاه لبه پهن اسپانیولی
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sombrero کلاه لبه پهن اسپانیولی
morisco عرب اسپانیولی ارایش عربی
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
peseta سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
ombre نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
omber نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
mozarrab عیسوی اسپانیولی که تابع پادشاهان عرب بود
mestiza کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
galleons کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleon کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
free ports بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
classify دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
streams of people دسته دسته مردم
regiment دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
they came in bands دسته دسته امدند
sort دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
troop دسته دسته شدن
trooped دسته دسته شدن
in detail مفصلا دسته دسته
windrow دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
sects دسته دسته مذهبی
groups دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
group دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
assort دسته دسته شدن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
droves دسته
nosegay دسته گل
ranged دسته
fasciculate دسته دسته
fascicle or cule دسته
cliques دسته
kind دسته
kindest دسته
clique دسته
passel دسته
hilts دسته
kinds دسته
hilt دسته
helms دسته
team دسته
drove دسته
crank دسته
handhold دسته
ranges دسته
range دسته
sections دسته
cranked دسته
section دسته
haft دسته
cranking دسته
cranks دسته
helve دسته
bouquet دسته گل
bouquets دسته گل
processions دسته
gens دسته
procession دسته
handgrip دسته
fascicled دسته دسته
clump دسته
nibs دسته
nib دسته
tussocks دسته مو
tussock دسته مو
parcel دسته
bunching دسته
bunches دسته
bunched دسته
stem دسته
stemmed دسته
stemming دسته
fagot دسته
faggots دسته
faggot دسته
skeins دسته
sheaf دسته
tuft دسته
tufts دسته
ilk دسته
bunch دسته
assortments دسته
clan دسته
clans دسته
assortment دسته
category دسته
gangs دسته
handles دسته
lever دسته
levers دسته
gang دسته
handle دسته
clumped دسته
teams دسته
parcels دسته
covey دسته
confraternity دسته
classis دسته
host دسته
hosted دسته
clusters دسته
fascicle دسته
cluster دسته
cluster bomb دسته
cluster bombs دسته
hosting دسته
hosts دسته
wisp دسته
wisps دسته
hordes دسته
horde دسته
shook دسته
congregations دسته
congregation دسته
clumps دسته
platoons دسته
platoon دسته
stems دسته
cheque book دسته چک
boodle دسته
bodle دسته
ringleader سر دسته
ringleaders سر دسته
ears دسته
ear دسته
clumping دسته
helm دسته
genus دسته
army دسته
armies دسته
skein دسته
bail arm دسته
A bouquet (bunch)of flowers. دسته گه
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
schools دسته
school دسته
classes دسته
lugs دسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com