Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
coffle	دسته یا قافله چارپایان وغلامان
Other Matches
cattles	خدمه وغلامان
chattels	خدمه وغلامان
kafila	قافله
convoys	قافله
convoy	قافله
jack on both sides	شریک دزدورفیق قافله
A partner of the robber and a companion of the ca. <proverb>	شریک دزد و رفیق قافله .
This caravan will drag on until the last day . <proverb>	این قافله تا به یشر لنگ است .
livestock	چارپایان اهلی
forefeet	دست چارپایان
forefoot	دست چارپایان
feeders	چارپایان پرواری
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
feeder	چارپایان پرواری
live stock	چارپایان اهلی
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
foreface	قسمت جلو صورت چارپایان
forelegs	پای جلو حیوان دست چارپایان
foreleg	پای جلو حیوان دست چارپایان
mounting	دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay	دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
distribute	دسته دسته کردن
classify	دسته دسته کردن
regiment	دسته دسته کردن
groups	دسته دسته کردن
sort	دسته دسته کردن
troop	دسته دسته شدن
trooped	دسته دسته شدن
sorted	دسته دسته کردن
assort	دسته دسته شدن
in detail	مفصلا دسته دسته
regiments	دسته دسته کردن
windrow	دسته دسته کردن
trooping	دسته دسته شدن
shoals of people	دسته دسته مردم
group	دسته دسته کردن
scores of people	دسته دسته مردم
they came in bands	دسته دسته امدند
sorts	دسته دسته کردن
streams of people	دسته دسته مردم
assort	دسته دسته کردن
sects	دسته دسته مذهبی
sect	دسته دسته مذهبی
to form into groups	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles	متمرکز کردن دسته کردن دسته
clique	دسته
fasciculate	دسته دسته
tufts	دسته
procession	دسته
gens	دسته
haft	دسته
handgrip	دسته
handhold	دسته
helve	دسته
handle	دسته
cliques	دسته
fascicled	دسته دسته
tuft	دسته
bunch	دسته
cranked	دسته
confraternity	دسته
covey	دسته
ranges	دسته
ranged	دسته
range	دسته
sections	دسته
section	دسته
fascicle	دسته
fascicle or cule	دسته
assortments	دسته
assortment	دسته
gangs	دسته
lever	دسته
bracket	دسته
passel	دسته
levers	دسته
batches	دسته
gang	دسته
processions	دسته
batch	دسته
sheaf	دسته
category	دسته
hilts	دسته
parcel	دسته
hilt	دسته
helms	دسته
handles	دسته
clans	دسته
helm	دسته
parcels	دسته
clan	دسته
nosegay	دسته گل
pitman	دسته
cranking	دسته
faggot	دسته
skein	دسته
ilk	دسته
stems	دسته
hordes	دسته
stemming	دسته
stemmed	دسته
hosts	دسته
shook	دسته
nibs	دسته
nib	دسته
tussocks	دسته مو
hosting	دسته
hosted	دسته
host	دسته
skeins	دسته
horde	دسته
platoons	دسته
platoon	دسته
faggots	دسته
fagot	دسته
clump	دسته
clumped	دسته
clumping	دسته
clumps	دسته
congregation	دسته
ringleaders	سر دسته
ringleader	سر دسته
congregations	دسته
wisp	دسته
wisps	دسته
ear	دسته
ears	دسته
kind	دسته
bodle	دسته
boodle	دسته
droves	دسته
drove	دسته
bunches	دسته
cheque book	دسته چک
bouquets	دسته گل
bouquet	دسته گل
cranks	دسته
cluster bombs	دسته
stem	دسته
bunched	دسته
kindest	دسته
kinds	دسته
clusters	دسته
tussock	دسته مو
cluster bomb	دسته
cluster	دسته
teams	دسته
team	دسته
bunching	دسته
classis	دسته
lug	دسته
work team	دسته
schools	دسته
school	دسته
classes	دسته
army	دسته
armies	دسته
classing	دسته
A bouquet (bunch)of flowers.	دسته گه
A bunch ( bouquet ) of flowers .	دسته گل
setting up	دسته
groups	دسته دسته
bundling	دسته
brigade	دسته
brigades	دسته
scores	دسته دسته
corps	دسته
rabble	دسته
lot	دسته
bevy	دسته
leader	سر دسته
bundles	دسته
bundle	دسته
sets	دسته
set	دسته
crank	دسته
tress	دسته مو
detachment	دسته
skulk	دسته
genus	دسته
classed	دسته
troop	دسته
skulked	دسته
detachments	دسته
class	دسته
skulks	دسته
skulking	دسته
groups	دسته
lugs	دسته
lugged	دسته
party	دسته
bail arm	دسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com