English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
machine code دستورالعملهای ماشین
Search result with all words
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
Other Matches
microcode دستورالعملهای ریز
macrocode دستورالعملهای درشت
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
cisc کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
complex instruction set computer کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
reduced instruction set computer کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
do while یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
crypt operating instructions دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
optimum code برنامه بهینه دستورالعملهای بهینه
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
combat orders دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
standing orders دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
object code برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
standing order دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
motors ماشین
motored ماشین
automaton ماشین
pressmen ماشین چی
pressman ماشین چی
motor- ماشین
plants ماشین
automatons ماشین
apparatus ماشین
runners ماشین چی
machanist ماشین چی
plant ماشین
freeze-up ماشین
motor ماشین
engine ماشین
gin ماشین
gins ماشین
mechanisms ماشین
mechanism ماشین
runner ماشین چی
machined ماشین
mills ماشین
wheels رل ماشین
mill ماشین
machine ماشین
wheeling رل ماشین
wheel رل ماشین
machines ماشین
bare machine ماشین لخت
prints ماشین کردن
machinelike ماشین وار
machine word کلمه ماشین
machine time وقت ماشین
machine run اجرای ماشین
printed ماشین کردن
automatic stub lathe ماشین تراش
machinist's mate ماشین ساز
typing ماشین نویسی
machinist's mate ماشین کار
typewriter ماشین تحریر
typewriters ماشین تحریر
automatic machine ماشین تراش
comptometer ماشین حساب
metal cutting tool ماشین ابزار
print ماشین کردن
beading machine ماشین روکوب
machine run رانش ماشین
auto ماشین سواری
machine instruction دستورالعمل ماشین
machine intelligence هوش ماشین
machine interupption وقفه ماشین
machine language زبان ماشین
belt pully فلکه ماشین
treadles رکاب ماشین
treadle رکاب ماشین
machine learning فراگیری ماشین
machine oil روغن ماشین
machine operating عملکرد ماشین
machine operator کارگردان ماشین
machine operator اپراتور ماشین
machine operator متصدی ماشین
machine oriented ماشین گرا
autos ماشین سواری
arithmometer ماشین حساب
motorists ماشین سوار
punching machine ماشین سوراخکن
printer machine ماشین چاپ
power shovel ماشین خاک کش
gearing دندههای ماشین
motorway راه ماشین رو
motorways راه ماشین رو
knitting machines ماشین کش بافی
bumpers سپر ماشین
bumper سپر ماشین
router ماشین فرز
road transport vehicle ماشین باری
reeling machine ماشین نخ پیچی
reaping machine ماشین درو
steamer ماشین بخار
steamers ماشین بخار
knitting machine ماشین کش بافی
accounting machine ماشین حسابداری
acyclic machine ماشین تک قطب
open machine ماشین باز
object machine ماشین مقصود
clipper ماشین موزنی
analytical engine ماشین تحلیلی
mimeograph ماشین تکثیر
millwright ماشین ساز
milling machine ماشین فرز
ambulance car ماشین تصادفات
paper mill ماشین کاغذسازی
operator متصدی ماشین
operators متصدی ماشین
unipolar machine ماشین تک قطب
planing machine ماشین کندگی
pile driving appartus ماشین شمعکوبی
motorist ماشین سوار
adding machine ماشین افزایشگر
rotary ماشین چرخنده
milling machine ماشین تراش
computer ماشین الکترونیکی
cropper ماشین موزنی
chess machine ماشین شطرنج
tank باک ماشین
tank ماشین سوخت
reaper ماشین درو
reapers ماشین درو
chief engineer مدیر ماشین
station wagon ماشین کبریتی
holtz machine ماشین هولتس
chauffeurs راننده ماشین
carload بقدرفرفیت یک ماشین
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
computer ماشین حساب
computer ماشین متفکر
carfare کرایه ماشین
hydraulic machine ماشین اب بلندکنی
hood bonnet کاپوت ماشین
chauffeur راننده ماشین
chauffeured راننده ماشین
station wagons ماشین کبریتی
frictional machine ماشین مالشی
enginery ماشین الات
chauffeuring راننده ماشین
commutating machine ماشین جابجاگری
hoods کاپوت ماشین
commutator machine ماشین کموتاتودار
ditcher ماشین نهر کن
dish washer ماشین طرفشویی
hood کاپوت ماشین
donkey engine ماشین بخارکوچک
cash register ماشین صندوقداری
engine order دستور ماشین
engine man ماشین کار
electrostatic machine ماشین الکتروستاتیکی
electric machine ماشین الکتریکی
edging machine ماشین لب خم کنی
dump car ماشین شهرداری
dry dredger ماشین حفار
cash registers ماشین صندوقداری
machine code رمز ماشین
ignition generator دینام ماشین
machine independent مستقل از ماشین
machine dependent وابسته ماشین
machine cycle چرخه ماشین
machine check برسی ماشین
machine capacity فرفیت ماشین
machine building ماشین سازی
machine builder ماشین ساز
machine based مبتنی بر ماشین
buffer ماشین لرزنده
machine dependent وابسته به ماشین
machine designer طراح ماشین
blower engine ماشین دمنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com