Dictiornary-Farsi | دستورالعمل نشاندن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
push instruction	دستورالعمل نشاندن


Other Matches

shift instruction	دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
briefing direction	دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing	فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
instruction counter	شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
arithmetic instruction	دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
pause instruction	دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
pushing	نشاندن
engrain	نشاندن
infix	نشاندن
insculp	نشاندن
setting up	نشاندن
enchase	نشاندن
set	نشاندن
immigrate	نشاندن
immigrated	نشاندن
immigrates	نشاندن
imprint	نشاندن
imprinted	نشاندن
imprints	نشاندن
inlay	: نشاندن
inlaying	: نشاندن
inlays	: نشاندن
embeds	نشاندن
stud	نشاندن
sets	نشاندن
to make sit	نشاندن
settles	نشاندن
embed	نشاندن
set down	نشاندن
to set down	نشاندن
settle	نشاندن
immigrating	نشاندن
settings	نشاندن
setting	نشاندن
remit	فرو نشاندن
quenched	فرو نشاندن
quenches	فرو نشاندن
upend	راست نشاندن
relieving	فرو نشاندن
relieves	فرو نشاندن
remits	فرو نشاندن
remitted	فرو نشاندن
mollifies	فرو نشاندن
mollified	فرو نشاندن
mollify	فرو نشاندن
mollifying	فرو نشاندن
retreats	عقب نشاندن
remitting	فرو نشاندن
retreat	عقب نشاندن
retreated	عقب نشاندن
retreating	عقب نشاندن
quench	فرو نشاندن
upended	راست نشاندن
upending	راست نشاندن
upends	راست نشاندن
molify	فرو نشاندن
preset	از پیش نشاندن
to imprint on the mind	در خاطر نشاندن
to lay it on thick	فرو نشاندن
unset	باز نشاندن
reseat	دوباره نشاندن
reseated	دوباره نشاندن
reseating	دوباره نشاندن
reseats	دوباره نشاندن
inthrone	بر تخت نشاندن
graved	نشاندن جایگیر
setback	عقب نشاندن
route	به زمین نشاندن
routes	به زمین نشاندن
to stamp out	فرو نشاندن
setbacks	عقب نشاندن
seat	جایگاه نشاندن
seated	جایگاه نشاندن
seats	جایگاه نشاندن
engraft	نشاندن جادادن
fight the fire	اتش نشاندن
relieve	فرو نشاندن
quashes	فرو نشاندن
ground	به گل نشاندن ناو
quash	فرو نشاندن
sets	نشاندن کارگذاشتن
setting up	نشاندن کارگذاشتن
set	نشاندن کارگذاشتن
quashed	فرو نشاندن
function	دستورالعمل
perscription	دستورالعمل
functioned	دستورالعمل
order	دستورالعمل
functions	دستورالعمل
recipe	دستورالعمل
directions	دستورالعمل
recipes	دستورالعمل
instructions	دستورالعمل
instruction	دستورالعمل
ground rule	دستورالعمل
operating manual	دستورالعمل
procedure	دستورالعمل
plasma plating	نشاندن پوشش نسوز
chairing	برکرسی یاصندلی نشاندن
upends	بر روی پایه نشاندن
chairs	برکرسی یاصندلی نشاندن
pushed	جای دادن نشاندن
pushes	جای دادن نشاندن
pushes	نشاندن فشار دادن
pushed	نشاندن فشار دادن
push	جای دادن نشاندن
to contain one's anger	خشم خودرافرو نشاندن
push	نشاندن فشار دادن
upending	بر روی پایه نشاندن
inscribe	حکاکی کردن نشاندن
propitiate	خشم را فرو نشاندن
reseats	در جای دیگر نشاندن
transplant	درجای دیگری نشاندن
reseating	در جای دیگر نشاندن
propitiating	خشم را فرو نشاندن
propitiates	خشم را فرو نشاندن
propitiated	خشم را فرو نشاندن
reseat	در جای دیگر نشاندن
transplanting	درجای دیگری نشاندن
to pile up a ship	کشتی را بخاک نشاندن
up end	راست نشاندن یا واداشتن
chair	برکرسی یاصندلی نشاندن
upended	بر روی پایه نشاندن
upend	بر روی پایه نشاندن
inscribing	حکاکی کردن نشاندن
inscribes	حکاکی کردن نشاندن
inscribed	حکاکی کردن نشاندن
reseated	در جای دیگر نشاندن
chaired	برکرسی یاصندلی نشاندن
transplants	درجای دیگری نشاندن
transplanted	درجای دیگری نشاندن
instruction length	طول دستورالعمل
instruction mix	اختلاط دستورالعمل
instruction foramt	قالب دستورالعمل
instruction cycle	چرخه دستورالعمل
instruction register	ثبات دستورالعمل
instruction repertoire	موجودی دستورالعمل
instruction code	رمز دستورالعمل
decision instruction	دستورالعمل تصمیم
dummy instruction	دستورالعمل ساختگی
entry instruction	دستورالعمل دخول
flight manual	دستورالعمل پرواز
halt instruction	دستورالعمل توقف
stop instruction	دستورالعمل توقف
code	برنامه دستورالعمل ها
field order	دستورالعمل رزمی
decision instruction	دستورالعمل تصمیمی
instruction set	مجموعه دستورالعمل
instruction time	زمان دستورالعمل
null instruction	دستورالعمل پوچ
object code	دستورالعمل مقصود
one address instruction	دستورالعمل یک ادرسه
ship husbandary manual	دستورالعمل جرثقیل ها
guidance	دستورالعمل راهنما
repetition instruction	دستورالعمل تکرار
quasi instruction	شبه دستورالعمل
privileged instruction	دستورالعمل ممتاز
nonexecutable statement	دستورالعمل اجراناپذیر
no op instruction	دستورالعمل بی اثر
instruction word	کلمه دستورالعمل
logic instruction	دستورالعمل منطقی
logical instruction	دستورالعمل منطقی
machine instruction	دستورالعمل ماشین
pseudo instruction	شبه دستورالعمل
macro instruction	درشت دستورالعمل
micro instruction	ریز دستورالعمل
pseudo code	شبه دستورالعمل
microcode	ریز دستورالعمل
pull instruction	دستورالعمل بازیابی
conditional instruction	دستورالعمل شرطی
branch instruction	دستورالعمل انشعاب
arithmetic instruction	دستورالعمل حسابی
direction	دستورالعمل جهت
ir	ثبات دستورالعمل
action statement	دستورالعمل اقدام
order	دستورالعمل دستور
prescription	تجویز دستورالعمل
prescriptions	تجویز دستورالعمل
call instruction	دستورالعمل فراخوانی
command processing	پردازش دستورالعمل
current instruction	دستورالعمل جاری
computer instruction	دستورالعمل کامپیوتر
suppresses	توقیف کردن فرو نشاندن
drives	عقب نشاندن بیرون کردن
suppressing	توقیف کردن فرو نشاندن
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
suppress	توقیف کردن فرو نشاندن
enthrone	برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrones	برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroning	برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
drive	عقب نشاندن بیرون کردن
to have the final [last] word <idiom>	حرف خود را به کرسی نشاندن
enthroned	برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
crimping	نشاندن گلوله روی پوکه
embower	درداربست جادادن در سایبان نشاندن
machine instruction set	مجموعه دستورالعمل ماشین
microcode	دستورالعمل های ریز
kips	هزار دستورالعمل درثانیه
million instructions per second	میلیون دستورالعمل در ثانیه