Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
ne exeat regno |
دستور عدم خروج از مملکت |
|
|
Other Matches |
|
i/o |
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
country |
مملکت |
countries |
مملکت |
per pais |
بوسیله مملکت |
realms |
متصرفات مملکت |
realm |
متصرفات مملکت |
paper standard |
پول رایج مملکت |
external operation |
عملیات خارج از مملکت |
They have seized ( dominated) the country. |
مملکت را قبضه کرده اند |
soil |
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک |
cession of territory |
واگذار کردن اراضی مملکت |
centralism |
سیستم تمرکز در اداره مملکت |
kingdom |
مملکت یا کشور پادشاهی موالید |
soils |
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک |
soiling |
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک |
decentralism |
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
eminent domain |
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
pluralism |
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
dominion |
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
expellee |
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی |
Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
exhausts |
خروج |
exits |
خروج |
exhaust |
خروج |
exit |
خروج |
outgo |
خروج |
emersion |
خروج |
propulsion |
خروج |
leakage or breakage |
خروج |
emission |
خروج |
emissions |
خروج |
prolapsus |
خروج |
egress |
خروج |
egression |
خروج |
exodus |
خروج |
eccentricities |
خروج از مرکزیت |
order off |
حکم خروج |
light spill |
خروج نور |
logout |
خروج از سیستم |
log out |
خروج از سیستم |
log off |
خروج از سیستم |
ingress and egress |
دخول و خروج |
exit point |
نقطه خروج |
angle of emergence |
زاویه خروج |
ejaculating |
خروج منی |
ejaculates |
خروج منی |
ejaculated |
خروج منی |
ejaculate |
خروج منی |
spurts |
خروج ناگهانی |
spurting |
خروج ناگهانی |
spurted |
خروج ناگهانی |
spurt |
خروج ناگهانی |
eccentricity |
خروج از مرکز |
eccentricity |
خروج از مرکزیت |
blow out |
خروج ناگهانی |
capital outflow |
خروج سرمایه |
exhaust velosity |
سرعت خروج |
exhaust valve |
شیر خروج |
exeat |
اجازهء خروج |
emergency exit |
خروج اضطراری |
electron affinity |
انرژی خروج |
dump valve |
شیر خروج |
defecation |
خروج مدفوع |
debouchment |
خروج ازتنگنا |
outage |
راه خروج |
outages |
راه خروج |
debouch |
راه خروج |
out flow of capital |
خروج سرمایه |
outlets |
مجرای خروج |
emission |
صدور خروج |
emissions |
صدور خروج |
eccentricities |
خروج از مرکز |
order off the field |
حکم خروج |
transpiration |
خروج نفوذ |
outlet |
مجرای خروج |
spermatism |
خروج منی |
prolapse of the uterus |
خروج سیبک |
work function |
انرژی خروج |
emergency exit |
در خروج اضطراری |
exophthalmos |
خروج تخم چشم |
inner work function |
انرژی خروج درونی |
Where is the emergency exit? |
در خروج اضطراری کجاست؟ |
undoubling |
خروج از دوبلگی شطرنج |
steam tight |
مانع خروج بخار |
fifo |
خروج به ترتیب ورود |
eccentricity |
گریز یا خروج از مرکز |
freedom of entry and exit |
ازادی ورود و خروج |
eccentricity of the load |
خروج از مرکزیت بار |
clearing outwards |
اعلامیه خروج کشتی |
clearance outwards |
مجوز خروج کشتی |
eccentricities |
گریز یا خروج از مرکز |
gas tight |
مانع خروج گاز |
shell |
برنامه خروج موقت |
shells |
برنامه خروج موقت |
infinite |
حلقهای که خروج ندارد. |
outer work function |
انرژی خروج بیرونی |
out flow of labor |
خروج نیروی کار |
exhausts |
تخلیه کردن خروج |
exhausts |
خروج گاز یابخار |
exhaust |
تخلیه کردن خروج |
primer leak |
خروج گازاز ته چاشنی |
exhaust |
خروج گاز یابخار |
shelling |
برنامه خروج موقت |
letter of recall |
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند |
clearance outwards |
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری |
trap house |
محل خروج هدفهای متحرک |
obturator |
الات مانع خروج گاز |
Please show me the way out I'll show you ! |
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید |
exhaust pipe |
لوله خروج بخار یا دود |
choke ring |
حلقه مانع خروج گاز |
gangways |
محل ورود و خروج از ناو |
gangway |
محل ورود و خروج از ناو |
break cover |
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه |
clearance papers |
اسناد خروج کشتی از بندر |
exit road |
راه خروج ازموضع یا سر پل یا منطقه فرود |
exits |
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو |
exit |
خروج بازیگر از صحنهء نمایش دررو |
lithotomy |
برش مثانه برای خروج سنگ |
blowing |
خروج هوا با فشار و سرعت زیاد |
to shut in |
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن |
spermatorrhoea |
خروج منی بدون اراده احتلام |
jet |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
jets |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
muzzle energy |
نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله |
jetting |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
port of exit |
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور |
jetted |
خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت |
warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
levee en masse |
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند |
irredentism |
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد |
blowdown |
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز |
blast |
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم |
valves |
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی |
blasts |
ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم |
valve |
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی |
to take off one |
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن |
devices |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
device |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
photoemission |
خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره |
extravasattion |
خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن |
jet propulsion |
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز |
deflation port |
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن |
turbostarter |
استارتر موتوراصلی که توسط توربینی میچرخد که خودتوسط خروج گاز به حرکت درامده |
marketing |
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری |
jet propulsion |
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب |
deffered entry |
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است |
timeout |
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل |
clear air turbulence |
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد |
bifuel propulsion |
سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی |
mediastinal emphsema |
اسیب رسیدن به قلب و ریه درموقع خروج هوا از ریه |
secession |
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه |
muzzle energy |
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود |
last in , first out |
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده |
addressing |
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است |
overrunning |
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد |
overrun |
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد |
overruns |
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد |
cyclotron |
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند |
locked in |
ناتوانی موج سوار در خروج از موج |
period of concentration |
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را |