Dictiornary-Farsi | دستکاری رشته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
string manipulation	دستکاری رشته


Other Matches

antihandling fuze	ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
antidisturbance fuze	ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
null	رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready	رشته رشته باصدای باریک
manipulation	دستکاری
distrubance	دستکاری
manipulating	دستکاری
attaint	دستکاری
handle	دستکاری کردن
handles	دستکاری کردن
retouch	دستکاری کردن
retouched	دستکاری کردن
retouches	دستکاری کردن
retouching	دستکاری کردن
d. touch	دستکاری استادانه
data manipulation	دستکاری داده ها
bit manipulation	دستکاری بیت
symbol manipulation	دستکاری نمادها
handwork	دستی دستکاری
handling	دستکاری کردن
string manipulation	دستکاری رشتهای
data manipulating language	زبان دستکاری داده
data manipulation language	زبان دستکاری داده ها
care and handling	مراقبت و دستکاری وسایل
emery ball	توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
dml	زبان دستکاری داده Language anipulation
minnesota rate of manipulation test	ازمون سرعت دستکاری مینه سوتا
fiberize	رشته رشته کردن
thread	رشته رشته شدن
threads	رشته رشته شدن
fibrillation	رشته رشته سازی
alphanumeric	ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
universal	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
manipulative deception	تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
sierra	رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
manipulated	اداره کردن دستکاری کردن
manipulate	اداره کردن دستکاری کردن
trimmer	دستکاری کننده صاف کننده
manipulates	اداره کردن دستکاری کردن
antiwithdrawal device	وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
strands	رشته
catena	رشته
artery	رشته
arteries	رشته
threads	رشته
thread	رشته
sequences	رشته
sequence	رشته
reeve	رشته
ghaut	رشته
range	رشته
fiber	رشته
filament	رشته
chains	رشته
chain	رشته
filaments	رشته
filaria	رشته
ranges	رشته
ranged	رشته
coneatenation	رشته
funicle	رشته
seriated	رشته رشته
field	رشته
fibre	رشته
unifilar	یک رشته
fibres	رشته
strand	رشته
branch	رشته
tatter	رشته رشته
branches	رشته
lines	رشته
line	رشته
series	رشته
yarn	رشته
yarns	رشته
string	رشته
trains	رشته
fields	رشته
suite	رشته
fielded	رشته
suites	رشته
trained	رشته
train	رشته
area	رشته [دانشی]
alphabetic string	رشته الفبائی
null string	رشته پوچ
bit string	رشته بیتی
fibres	رشته علفی
macaroni	رشته فرنگی
commentary	رشته یادداشت
bit string	رشته ذرهای
barbicel	رشته باریک پر
branch	رشته [دانشی]
character string	رشته کاراکتری
character string	رشته دخشهای
field	رشته [دانشی]
bit stream	رشته ذره یی
division	رشته [دانشی]
guinea worm	کرم رشته
hair worm	کرم رشته
incandescent filament	رشته ملتهب
stup string	رشته تنظیم
strobilation	تشکیل رشته
lighting filament	رشته ملتهب
main sequence	رشته اصلی
string variable	متغیر رشته
sequence of events	رشته حوادث
noodle	رشته فرنگی
string handling	بکارگیری رشته
spinnerete	رشته ساز
null string	رشته تهی
spinneret	رشته ساز
optical fiber	رشته اپتیکی
solid wire	سیم تک رشته
symbol stringe	رشته نمادی
ghat	رشته سلسله
copper strand	رشته مسی
craftsman trade	رشته فنی
filament resistor	مقاومت رشته
empty string	رشته خالی
string length	طول رشته
pasta	رشته فرنگی
filum	رشته لیفی
train of thought	رشته افکار
the province of science	رشته علمی
filiform	رشته مانند
finespun	نازک رشته
the province of science	رشته علوم
finite series	رشته کراندار
symbolic string	رشته علائم
search string	رشته جستجو
specialty	رشته اختصاصی
rank	قطار رشته
ranked	قطار رشته
yarns	رشته طناب
sequence	رشته ترتیب
tracts	رد بپا رشته
yarn	رشته طناب
lines	رشته بند
line	رشته بند
tract	رد بپا رشته
string	رشته کردن
ridge	رشته تپه
ridges	رشته تپه
string	رشته خالی
computing	رشته کامپیوتر
sequences	رشته ترتیب
heaters	رشته گرمساز
major	رشته اصلی
system	سلسله رشته
system	رشته دستگاه
systems	سلسله رشته
systems	رشته دستگاه
range	رشته کوه
ranged	رشته کوه
ranges	رشته کوه
vermicelli	رشته فرنگی
majoring	رشته اصلی
majored	رشته اصلی
discipline	رشته علمی
disciplines	رشته علمی
disciplining	رشته علمی
heater	رشته گرمساز
specialities	رشته اختصاصی
trained	یک رشته موج
spaghetti	رشته فرنگی
hot wire	رشته حرارتی
hot-wire	رشته حرارتی
fibre	رشته علفی
hot-wired	رشته حرارتی
train	رشته سلسله
hot-wires	رشته حرارتی
branches	رشته ساقه
branches	شعبه رشته
hot-wiring	رشته حرارتی
branch	رشته ساقه
train	یک رشته موج
trained	رشته سلسله
quartermaster	سر رشته دار
ranks	قطار رشته
trains	یک رشته موج
speciality	رشته اختصاصی
branch	شعبه رشته
nerve	رشته عصبی
nerves	رشته عصبی
commentaries	رشته یادداشت
trains	رشته سلسله
quartermasters	سر رشته دار
heater voltage	ولتاژ رشته گرمساز
heater cathode	کاتد با رشته گرمساز
competent	شایسته دارای سر رشته
tissues	رشته پارچهء بافته
ligature	شریان بندی رشته
ligation	رشته یاوسیله بستن
heater current	جریان رشته گرمساز
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
What is your branch of study?	رشته تحصیلیتان چیست ؟
laid up in bed	پیشه ویژه رشته