English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
Other Matches
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
metallography شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
base metal فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals فلزات اصلی فلزات کم بها
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
turnery کارخانه تراش ماشین تراش
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
parting of metals تجزیه فلزات
noble metals فلزات نجیب
post transition metals فلزات پس واسطه
dioxide; metals دیاکسید-فلزات
scissel دم قیچی فلزات
abrasive grit خرده فلزات
whitesmith ابکار فلزات
metal physics فیزیک فلزات
base metals فلزات بنیانی
cuttings براده فلزات
drillings براده فلزات
base metal فلزات بنیانی
coinage metals فلزات مسکوک
fineness عیار فلزات
docimasy فن ازمایش فلزات ودواها
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
burnisher الت پرداخت فلزات
smeltery کارخانه ذوب فلزات
metllurgist متخصص ذوب فلزات
melting pot دیگ ذوب فلزات
melting pots دیگ ذوب فلزات
native metals فلزات خالص طبیعی
narrow band filter صافی فلزات باریک
metal foulings خرده سوفاله فلزات
metal foundry ریخته گری فلزات
ferrous فلزات اهن دار
metallize روکش کردن با فلزات
work hardening سخت کاری فلزات
metallurgical engineering علم ذوب فلزات
white bearing metals فلزات سفید یاطاقان
molten bath حمام ذوب فلزات
metallurgy استخراج و ذوب فلزات
bullion شمش فلزات با عیار معین
sullage مواد اضافی فلزات مذاب
tumbling barrel غلتک مخصوص صیقل فلزات
metallurgy فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
founding علم ذوب وریختن فلزات
metallurgist متخصص قال کردن فلزات
metallurgical وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
cupellation گرفتن فلزات قیمتی از سرب
assays عیارگیری فلزات گران قیمت
joming test ازمایش تعیین سختی فلزات
nonferrous غیراهنی فلزات غیر اهنی
metalline فلزی اغشته به نمک فلزات
edging machine دستگاه خم کننده لبه فلزات
pyrometallurgy استخراج فلزات در اثر حرارت
electro plating ابکاری فلزات به کمک برق
electrometallurgy ذوب فلزات بوسیله برق
metallurgists متخصص قال کردن فلزات
assay عیارگیری فلزات گران قیمت
carats درجه خلوص فلزات پربها
carat درجه خلوص فلزات پربها
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
necks کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
neck کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
vicker's diamond hardness tester دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
hydrometallurgy استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
transmutation of metals استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
extrusion شکل دادن گرم یا سرد فلزات
broken <adj.> شکسته [دستگاهی]
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
built in aerial آنتن دستگاهی
dross کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی
snips قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
metallurgic وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
picking پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی
cold working property قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
finery زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
flame cleaning تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
ripper دستگاهی که زمین را شیارمیزند
to park پارک کردن [دستگاهی]
presetting تنظیم از قبل [دستگاهی]
bitumen boiler دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
mansion عمارت چند دستگاهی
mansions عمارت چند دستگاهی
drier ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
rivet test ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
excavators دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
bar bender دستگاهی که میل گرد را خم میکند
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
excavator دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
hand forming شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
billon الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
compass compensation تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
generators دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
wind gauge دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
aeromotor هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
generator دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
paring iron سم تراش
erasion تراش
erasement تراش
shaves تراش
paring knife سم تراش
butteris سم تراش
excoriation تراش
paring تراش
scart تراش
shaved تراش
rasure تراش
shave تراش
parings تراش
exfoliaion تراش
passivating پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
marigraph دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
to work flawlessly بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
pantograph دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
readers هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
reader هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
cutters الت تراش
faceted تراش دار
grinding تراش فلز
lathe ماشین تراش
stripping تراش لایه رو
chaser قلم تراش
lathes ماشین تراش
rasp تراش دادن
lathes چرخ تراش
rasps تراش دادن
rasping تراش دادن
lathe چرخ تراش
chasers قلم تراش
rasped تراش دادن
dredgers دستگاه کل تراش
sharpeners مداد تراش
dredger دستگاه کل تراش
cape chisel قلم تراش
graze اتش تراش
graze تیر تراش
brick cutter اجر تراش
cut off tool قلم تراش
boring cutter قلم تراش
sharper مداد تراش
turntables صفحه تراش
automatic stub lathe ماشین تراش
scratch تراش چرکنویس
scratched تراش چرکنویس
scratches تراش چرکنویس
scratching تراش چرکنویس
automatic machine ماشین تراش
turntable صفحه تراش
tool قلم تراش
diamond cutter الماس تراش
cut stone سنگ تراش
form cutting tool قلم تراش
cutting tool قلم تراش
curette الت تراش
sculptor پیکر تراش
grazes اتش تراش
sculptors پیکر تراش
sharpener مداد تراش
grazes تیر تراش
carver سنگ تراش
grazed تیر تراش
grazed اتش تراش
cutter الت تراش
machinable قابل تراش
nail files ناخن تراش
lapicide سنگ تراش
turner تراش کار
cut تراش دادن
rough d. الماس بی تراش
cuts تراش دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com