Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
fatigue testing machine
دستگاه ازمایش کننده خستگی
Other Matches
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
fatigue test
ازمایش خستگی
transverse fatigue test
ازمایش خستگی عرضی
tensile fatigue test
ازمایش کشش- خستگی
test set
دستگاه ازمایش
tester
دستگاه ازمایش
borer
ملول کننده خستگی اور
hardness testing machine
دستگاه ازمایش سختی
test equipment
دستگاه ازمایش لامپ
integrate circuit tester
دستگاه ازمایش ای سی تستر ای سی
nozzle tester
دستگاه ازمایش نازل
magnet tester
دستگاه ازمایش اهنربا
vibratory testing machine
دستگاه ازمایش نوسان
spring tester
دستگاه ازمایش فنری
insulation tester
دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation indicator
دستگاه ازمایش عایق بندی
high tension bridge equipment
دستگاه ازمایش فشار قوی
material testing machine
دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
tire gage
دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
vicker's diamond hardness tester
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
insulation detector
دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
engineering test
ازمایش صحت کار دستگاه ازمایشات فنی
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
trier
ازمایش کننده
triers
ازمایش کننده
tester
ازمایش کننده
line tester
ازمایش کننده خط
crucial experiment
ازمایش تعیین کننده
hardness tester
ازمایش کننده یا تستر سختی
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
test pilots
خلبان ازمایش کننده هواپیما
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
grid current tester
ازمایش کننده جریان شبکه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
blasting machine
دستگاه پاک کننده
pulverizer
دستگاه پودر کننده
comparative gage
دستگاه مقایسه کننده
multiplier
دستگاه تقویت کننده
synchronizer
دستگاه همزمان کننده
spreader
دستگاه پخش کننده شن
actuator
دستگاه مسلح کننده
arming system
دستگاه مسلح کننده
cooler
دستگاه خنک کننده
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
edging machine
دستگاه خم کننده لبه فلزات
double v machine
دستگاه دولا کننده ورق
acetylator
دستگاه استیل دار کننده
cooler
کولر دستگاه خنک کننده
radiant
دستگاه پخش کننده حرارت
dosing machine
دستگاه تقسیم کننده با مقیاس
maximum recording attachment
دستگاه ضبط کننده حداکثر
grouter
دستگاه متراکم کننده سیمان
card sorter
دستگاه مرتب کننده کارت
smoothing rolls
دستگاه نورد نرم کننده
coke pusher
دستگاه متراکم کننده ذغال کک
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
assays
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
pacemakers
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
dash pot
دستگاه کند کننده حرکت میراگر
pacemaker
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
lat machine
دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت
course recorder
دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت
fault localization apparatus
دستگاه تعیین کننده محل خطا
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
flight test
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
stereophonic
دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت
foam type fire extinguisher
دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی
detector crayon
مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
soil examination
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
video amplifier
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
pointers
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
spoiler
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
pointer
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
creep test
ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
soft clip area
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
record
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
spooler
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
environmental test
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
MIDI sequencer
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
dark burn
خستگی
fatigue limit
حد خستگی
stressing
خستگی
fatigues
خستگی
age
خستگی
stress
خستگی
stresses
خستگی
ennui
خستگی
exhaustion
خستگی
fatigued
خستگی
tiredness
خستگی
fatigue
خستگی
weariness
خستگی
ages
خستگی
boredom
خستگی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
unwearying
خستگی ناپذیر
tangential stress
خستگی مماسی
mean stress
خستگی متوسط
indefatigable
خستگی ناپذیر
to stretch one's legs
<idiom>
خستگی درکردن
fatigues
خستگی کوفتگی
secondary stress
خستگی فرعی
fatigues
خستگی فرسودگی
fatigueless
خستگی ناپذیر
unwearied
خستگی درکرده
fatigable
خستگی پذیر
circumferential stress
خستگی دایرهای
compressive stress
خستگی فشاری
exhautless
خستگی ناپذیر
muscular fatigue
خستگی عضلانی
fatigued
خستگی کوفتگی
tensile stress
خستگی کششی
indefatigability
خستگی ناپذیری
fatigue
خستگی فرسودگی
drainless
خستگی ناپذیر
fatigue test
ازمون خستگی
fatigued
خستگی فرسودگی
tedium
خستگی دلتنگی
fatigue
خستگی کوفتگی
tadium
خستگی از عمر
irksome
خستگی اور
weariless
خستگی نا پذیر
refreshment
رفع خستگی
refreshments
رفع خستگی
magnetic fatigue
خستگی مغناطیسی
fatig
خستگی پذیر
tiredly
بیزار خستگی
principal stress
خستگی اصلی
fatiguable
خستگی پذیر
fatigue strength
استحکام خستگی
tired to death
مانندمرده از خستگی
eye strain
خستگی چشم
langorous
خستگی اور
fatigueability
خستگی پذیری
fatiguing
خستگی اور
taedium vitae
خستگی اززندگی
eyestrain
خستگی چشم
shrinkage stress
خستگی فرامد
thermal fatigue
خستگی حرارتی
wearily
از روی خستگی
tired
بیزار خستگی
inexhaustible
خستگی نا پذیر
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
continuous processor
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
neurasthenic
وابسته به ضعف یا خستگی پی ها
trachle
سبب خستگی یا دردسر
irksomely
بطور خستگی اور
tireless
خستگی ناپذیر نافرسودنی
palmograph
خستگی نگار دستی
he did not turn a hair
هیچ خستگی وانمودنکرد
inexhaustibly
بطور خستگی ناپذیر
psychasthenia
خستگی روانی بی تصیمی
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
nervous prostration
سستی پی خستگی اعصاب
To be exhausted.
از پا افتادن ( خستگی مفرط )
acopic
دافع خستگی و کوفتگی
shrinkage stress
خستگی جمع شدگی
to unbend oneself
رفع خستگی کردن
to rest up
خوب خستگی در کردن
permissible stress
خستگی قابل قبول
indefatigably
بطور خستگی ناپذیر
conk out
<idiom>
بعلت خستگی به خواب رفتن
restraints
نیروی خستگی یا فرسایش بار
perk up
<idiom>
بعد از خستگی پرانرژی بودن
restraint
نیروی خستگی یا فرسایش بار
neurasthenic
دچار خستگی یاضعف اعصاب
he is not quite rested
خوب رفع خستگی نکرده
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
refreshes
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refreshed
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh
از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com