Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
pointing device
دستگاه اشاره گر
Search result with all words
pointer
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointers
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
Other Matches
innuendoes
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendos
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo
اشاره تلویحا اشاره کردن
implying
اشاره داشتن بر اشاره کردن
imply
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies
اشاره داشتن بر اشاره کردن
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
referrals
اشاره
referral
اشاره
insinuative
اشاره
symbol
اشاره
in reference to
با اشاره به
nutation
اشاره با سر
beckon
اشاره
implications
اشاره
implication
اشاره
beckoned
اشاره
beckoning
اشاره
insinuation
اشاره
references
اشاره
reference
اشاره
inkling
اشاره
suggestion
اشاره
suggestions
اشاره
intimation
اشاره
intimations
اشاره
tip
اشاره
action
اشاره
inking
اشاره
actions
اشاره
cell pointer
اشاره گر سل
manifests
اشاره
promptings
اشاره
slurred
اشاره
warnings
اشاره
warning
اشاره
gesturing
اشاره
allusion
اشاره
allusions
اشاره
slurring
اشاره
beck
اشاره
slurs
اشاره
hint
اشاره
pointers
اشاره گر
hinted
اشاره
hints
اشاره
prompting
اشاره
indication
اشاره
with reference to
با اشاره به
pointer
اشاره گر
mentioning
اشاره
beckons
اشاره
mentions
اشاره
gesture
اشاره
gestured
اشاره
mention
اشاره
manifest
اشاره
slur
اشاره
manifested
اشاره
manifesting
اشاره
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
adumbrative
اشاره کننده
suggestive
اشاره کننده
d. pronoun
ضمیر اشاره
allude
اشاره کردن
alluding
اشاره کردن
that
اشاره بدور
modally
با اشاره بوجه
motions
اشاره کردن
to throw out
اشاره کردن
sp
اشاره گرپشته
alluded
اشاره کردن
motioning
اشاره کردن
motioned
اشاره کردن
motion
اشاره کردن
to touch on
اشاره کردن
cheep
اشاره مختصرکردن به
abode
اشاره کردن
cheep
اشاره مختصر
d. adjective
صفت اشاره
abodes
اشاره کردن
to make a motion
اشاره کردن
suggested
اشاره کردن بر
suggest
اشاره کردن بر
point
اشاره کردن
infers
اشاره کردن بر
inferred
اشاره کردن بر
infer
اشاره کردن بر
suggesting
اشاره کردن بر
suggests
اشاره کردن بر
record printer
اشاره گر رکورد
insinuates
به اشاره فهماندن
insinuated
به اشاره فهماندن
insinuate
به اشاره فهماندن
signaller
اشاره کننده
hints
اشاره کردن
hint
اشاره کردن
nudging
اشاره کردن
nudges
اشاره کردن
nudged
اشاره کردن
nudge
اشاره کردن
mentions
اشاره کردن
mentioning
اشاره کردن
short notice
باکوچکترین اشاره
ensigns
اشاره دسته
ensign
اشاره دسته
to touch upon
اشاره کردن
to bring up
اشاره کردن
to raise
اشاره کردن
flag wagging
اشاره باپرچم
tuch
اشاره کردن
mention
اشاره کردن
beckons
اشاره کردن
beckoning
اشاره کردن
beckoned
اشاره کردن
beckon
اشاره کردن
hinted
اشاره کردن
allusive
اشاره کننده
symbol
رمز اشاره
indicant
اشاره نما
signalled
با اشاره رساندن
indicatively
بطور اشاره
eyewink
اشاره با چشم
insinuatingly
اشاره کنان
hand gesture
اشاره دست
inferring
اشاره کردن بر
gest
قیافه اشاره
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که اشاره شد
geste
قیافه اشاره
as already mentioned
<adv.>
همانطور که اشاره شد
sign language
مکالمه با اشاره
sign language
زبان اشاره
sign languages
مکالمه با اشاره
alludes
اشاره کردن
demonstrative
صفت اشاره
suggestible
اشاره کردنی
sign languages
زبان اشاره
gesticulations
اشاره با سر و دست
gesticulation
اشاره با سر و دست
demonstrative
اسم اشاره
signal
با اشاره رساندن
stack pointer
اشاره گر پشته
signaled
با اشاره رساندن
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
pointer chain
زنجیر اشاره گرها
pinpointing
با دقت اشاره کردن به
pinpoints
با دقت اشاره کردن به
winks
باچشم اشاره کردن
winking
باچشم اشاره کردن
winked
باچشم اشاره کردن
wink
باچشم اشاره کردن
insinuator
چاپلوس اشاره کننده
insinuative
اشاره کننده خود جا کن
gesticulator
اشاره کننده با سر و دست
to make a gesture of apology
با اشاره معذرت خواستن
expressive
حاکی اشاره کننده
pinpoint
با دقت اشاره کردن به
pointer chasing
تعقیب اشاره گرها
bywords
اشاره یانگاه مختصر
poniter
عقربک اشاره کننده
pinpointed
با دقت اشاره کردن به
to point to something
به چیزی اشاره کردن
he was signalled to go
باو اشاره شد که برود
implicit
اشاره شده مفهوم
impilcative
اشاره کننده رساننده
contra indicate
اشاره برخلاف داشتن
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com