Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
concrete gun
دستگاه تزریق بتن
Search result with all words
gun
دستگاه تزریق
guns
دستگاه تزریق
Other Matches
hypodermic injection
تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
transfusions
تزریق
injection
تزریق
shots
تزریق
infusion
تزریق
shot
تزریق
infusions
تزریق
transfusion
تزریق
intinction
تزریق
sprayed
تزریق
spray
تزریق
mud grouting
تزریق گل
jab
[British]
[colloquial]
تزریق
injective function
تزریق
jab
[colloquial]
تزریق
low level injection
تزریق کم
mud injection
تزریق گل
spraying
تزریق
injections
تزریق ها
sprays
تزریق
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
drilled grout hole
سوراخ تزریق
injector valve
سوپاپ تزریق
spartter
تزریق کننده
drilled grout hole
چاه تزریق
grout hole
سوراخ تزریق
grout hole
چاه تزریق
injecting
تزریق کردن
injector
الت تزریق
injector
تزریق کننده
syringe
تزریق کردن
syringes
تزریق کردن
injected
تزریق کردن
inject
تزریق کردن
grout curtain
پرده تزریق
inspirator
تزریق کننده
fule injection
تزریق سوخت
blast injection engine
موتور تزریق دم
spraying
تزریق کردن
vaccinophobia
تزریق هراسی
sprays
تزریق کردن
injection capacity
فرفیت تزریق
gas injection
تزریق بنزین
blanket grouting
تزریق سطحی
spray
تزریق کردن
cement grouting
تزریق سیمان
chemical consolidation
تزریق شیمیایی
perfuse
تزریق کردن
sprayed
تزریق کردن
perfusion
تزریق وریدی
pilot injection
تزریق مقدماتی
clay grouting
تزریق خاک رس
intake well
چاه تزریق
chemical injection
تزریق شیمیایی
chemical grouting
تزریق شیمیایی
grouting gallery
دالان تزریق
immit
تزریق کردن
injection grid
شبکه تزریق
grouting galleries
مجاری تزریق
injection efficiency
بازده تزریق
injection point
نقطه تزریق
injection of money
تزریق پول
spary gun
تلمبه تزریق
injection level
سطح تزریق
injects
تزریق کردن
metal spraying
تزریق فلزی
spartter loss
تلف تزریق
spary gun
پیستوله تزریق
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
petrol injection pump
پمپ تزریق بنزین
transfusion
رسوخ تزریق خون
petrol injection motor
موتور تزریق بنزینی
grouting
تزریق دوغاب سیمان
iodize
یود تزریق کردن
needle
با سوزن تزریق کردن
needling
با سوزن تزریق کردن
needles
با سوزن تزریق کردن
needled
با سوزن تزریق کردن
transfusions
رسوخ تزریق خون
jetting tube
لوله تزریق در حفاری
grease injector
تزریق کننده گریس
airless solid injection
تزریق بدون کمپرسور
hypo
تزریق زیر جلدی
metal spray gun
تلمبه تزریق فلز
flame spray
تزریق کردن شعلهای
injector pump
پمپ تزریق سوخت
hypodermic
تزریق زیر جلدی
hypodermics
تزریق زیر جلدی
grouted alluvium
ابرفت تزریق شده
gas injection method
روش تزریق گاز
injection timing
تنظیم مقدار تزریق
injection
داروی تزریق کردنی
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
blast furnace gun
وسیله تزریق کوره بلند
transfuse
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
throwin
در دنده انداختن تزریق کردن
mainlining
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
mainline
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
shoot up
<idiom>
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
mainlines
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
low level injection efficiency
ضریب بهره تزریق در سطح پایین
wet take off
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
injector
وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
mainlined
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
emulsion injection
تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
wet rating
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
contra injection
تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
instilling
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
utensil
دستگاه
utensils
دستگاه
nervous system
دستگاه پی
nervous systems
دستگاه پی
plant
دستگاه
instrument
دستگاه
device
دستگاه
devices
دستگاه
apparatus
دستگاه
team
یک دستگاه
system
دستگاه
plants
دستگاه
systems
دستگاه
teams
یک دستگاه
units
دستگاه
equipment
دستگاه
installations
دستگاه
installation
دستگاه
organ system
دستگاه
machines
دستگاه
unit
دستگاه
machined
دستگاه
units
یک دستگاه
unit
یک دستگاه
setting up
دستگاه
set
دستگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com