English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
activation detector دستگاه تعیین غلظت نوترون
Other Matches
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
vicker's diamond hardness tester دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
aggregate batching plant دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
neutron نوترون
neutrons نوترون
neutron number عده نوترون
fast neutron نوترون سریع
neutron generator مولد نوترون
neutron mass جرم نوترون
neutron emitter متصاعدکننده نوترون
neutron number عدد نوترون
neutron source منبع نوترون
slow neutron نوترون کند
nucleon ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
nucleon پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
nuclide انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
consistent غلظت
density غلظت
thickness غلظت
consistence غلظت
consistency غلظت
densities غلظت
concentrations غلظت
concentration غلظت
inspissation غلظت
compactness غلظت
densimeter غلظت سنج
electronic concentration غلظت الکترون
humidity غلظت رطوبت
ion concentration غلظت یون
consistency درجه غلظت
formal concentration غلظت فرمال
molecular concentration غلظت مولکولی
murkiness غلظت افسردگی
chlorinity غلظت اب دریا
concentration غلظت [شیمی]
volumeter غلظت سنج
current density غلظت جریان
densitometer غلظت سنج اب
piezometer غلظت سنج
electron concentration غلظت الکترون
concentration gradient شیب غلظت
concentration gradient گرادیان غلظت
aerometer غلظت سنج
consistence درجه غلظت
condensation غلظت انقباض
heaviness افسردگی غلظت
air density غلظت هوا
aerometry سنجش غلظت هوا
cloud amount غلظت ابر اتمی
halocline منطقه خلاء غلظت
automatic mixture control کنترل غلظت اتوماتیک
cloud cover غلظت ابر اتمی
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
gravimetry اندازه گیری وزن یا غلظت
equimolal دارای غلظت ملکولی مساوی
stenohaline زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
density attitude ارتفاع مربوط به غلظت استاندارد هوا
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
pH علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
concentration تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration cell corrosion نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
densitometer چگالی سنج غلظت سنج
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
isohaline خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
determination تعیین
fixation تعیین
assignment of space تعیین جا
emplacement تعیین جا
fixations تعیین
formulation تعیین
appointments تعیین
specification تعیین
appointment تعیین
designations تعیین
designation تعیین
indeterminable تعیین ناپذیر
coefficient of determination ضریب تعیین
valorization تعیین ارزش
unitization تعیین واحد
fix تعیین کردن
ascertian تعیین کردن
specified تعیین شده
wage determination تعیین دستمزد
quantification تعیین خاصیت
assignments تعیین تعدادسهمیه
fixes تعیین کردن
assessment تعیین مالیات
assessments تعیین مالیات
tell off تعیین کردن
assignment تعیین تعدادسهمیه
appointe تعیین کردن
assignability قابل تعیین
titration تعیین عیار
predesignation تعیین قبلی
sex determination تعیین جنسیت
placement تعیین شغل
placements تعیین شغل
price determination تعیین قیمت
completely specified با تعیین کامل
assignment of tasks تعیین وفایف
formulation تعیین کردن
determines تعیین کردن
moisture determination تعیین رطوبت
typification تعیین نمونه
appoints تعیین کردن
appoint تعیین کردن
appraisal تعیین قیمت
appraisals تعیین قیمت
watermark تعیین میزان مد اب
slate تعیین کردن
delimitation تعیین حدود
demark تعیین حدودکردن
determinants تعیین کننده
determinant تعیین کننده
determining تعیین کردن
slated تعیین کردن
slates تعیین کردن
abounds تعیین حدودکردن
abounding تعیین حدودکردن
abounded تعیین حدودکردن
watermarks تعیین میزان مد اب
routes تعیین خط مسیر
avows شرط تعیین
avowing شرط تعیین
avow شرط تعیین
determine تعیین کردن
redirection تعیین جهت
blood group تعیین کردن
blood groups تعیین کردن
crucially تعیین کننده
demarcation تعیین حدود
crucial تعیین کننده
budget determinant تعیین بودجه
indicating تعیین کننده
earmarked تعیین شده
nominative تعیین شده
identification تعیین هویت
determinative تعیین کننده
determination coefficient ضریب تعیین
determinable قابل تعیین
blood type تعیین کردن
blood types تعیین کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com