Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
spinner
دستگاه ریسندگی جهت تهیه نخ
Other Matches
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
acetylene generator
دستگاه تهیه استیلن
aerocartograph
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
stereoplanigraph
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
spinning
ریسندگی
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
fine spinning
ریسندگی نخ های ظریف
carding
موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
flock
[الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
greasy wool
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
off hand
بی تهیه
housing
تهیه جا
preparation
تهیه
counter preparation
ضد تهیه
provision
تهیه
preparations
تهیه
purveying
تهیه
procurement
تهیه
supplying
تهیه
ministration
تهیه
seating
تهیه جا
supplied
تهیه
supply
تهیه
purveyed
تهیه
purveys
تهیه
purvey
تهیه
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
placements
تهیه شغل
administers
تهیه کردن
victualage
تهیه اذوقه
procuring
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
victual
تهیه اذوقه
affords
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
placements
تهیه کار
provides
تهیه کردن
provides
تهیه دیدن
afford
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
placement
تهیه شغل
placement
تهیه کار
provide
تهیه دیدن
procured
تهیه کردن
provisionment
تهیه خواربار
counter preparation
تیر ضد تهیه
cater
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
base development
تهیه پایگاه
preparation fire
تیر تهیه
to find in
تهیه کردن
purveyance
تهیه خواربار
triplicity
تهیه در سه نسخه
triplication
تهیه در سه نسخه
data processing
تهیه و تولیداطلاعات
provision
تهیه کردن
data processing
تهیه اطلاعات
parasceve
روز تهیه
to make provision
تهیه دیدن
to bargain for
تهیه دیدن
catered
تهیه کردن
on the stocks
د رشرف تهیه
prepare mortar
تهیه ملات
preparatorily
بعنوان تهیه
preparator
تهیه کننده
vacuum-packed
تهیه شده
preparation time
زمان تهیه
preparation of food
تهیه خوراک
the preparation day
روز تهیه
preparation fire
اتش تهیه
weaponry
تهیه سلاح
preparing
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
the water supply of tehran
تهیه اب تهران
prepare
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
photo imagery
تهیه عکس
supply
تهیه کردن
lighting feeder
تهیه روشنایی
supplying
تهیه کردن
furtherance
تهیه وسایل
provided
[that]
<conj.>
تهیه شده
process
تهیه کردن
supplier
تهیه کننده
laid on
<past-p.>
تهیه شده
appropriated
<adj.>
<past-p.>
تهیه شده
preparation
تهیه مقدمات
preparations
تهیه مقدمات
preparations
تهیه و ارایش
pitched
تهیه دیده
preparations
اتش تهیه
fabricator
تهیه کننده
preparation
تهیه و ارایش
preparation
اتش تهیه
supplied
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
provided
<adj.>
<past-p.>
تهیه شده
suppliers
تهیه کننده
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
hosted
تهیه تسهیلات ورزشی
host
تهیه تسهیلات ورزشی
precontract preparations
تهیه اسناد قرارداد
programmers
تهیه کننده برنامه
harness
اشیاء تهیه کردن
funded
تهیه وجه کردن
stenciller
تهیه کننده استنسیل
fund
تهیه وجه کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
programmes
برنامه تهیه کردن
programme
برنامه تهیه کردن
hosts
تهیه تسهیلات ورزشی
programmer
تهیه کننده برنامه
hosting
تهیه تسهیلات ورزشی
barrier tactics
تاکتیک تهیه موانع
advances
قبلا تهیه شده
advance
قبلا تهیه شده
forge
تهیه جنس قلابی
information providers
تهیه کنندگان اطلاعات
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
beach unit
یکان تهیه بارانداز
bills
تهیه کردن صورتحساب
bill
تهیه کردن صورتحساب
gets
تهیه کردن فهمیدن
get
تهیه کردن فهمیدن
artillery preparation
اتش تهیه توپخانه
preparatory
مربوط به تهیه یامقدمات
advancing
قبلا تهیه شده
forges
تهیه جنس قلابی
prearrange
قبلا تهیه کردن
tastiest
باسلیقه تهیه شده
polychromy
فن تهیه نقوش الوان
getting
تهیه کردن فهمیدن
prearranged
از پیش تهیه شده
tastier
باسلیقه تهیه شده
tasty
باسلیقه تهیه شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com