Total search result: 201 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
synchronizer |
دستگاه همزمان کننده |
|
|
Other Matches |
|
synchronous device |
دستگاه همزمان |
clocking |
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی |
spools |
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی |
spool |
Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی |
compressors |
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده |
equilibrator |
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه |
compressor |
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده |
arresting gear |
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما |
entrymate |
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی |
dial test indicator |
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج |
processor |
به صورت همزمان همزمان کار کند |
arming system |
دستگاه مسلح کننده |
spreader |
دستگاه پخش کننده شن |
comparative gage |
دستگاه مقایسه کننده |
blasting machine |
دستگاه پاک کننده |
actuator |
دستگاه مسلح کننده |
cooler |
دستگاه خنک کننده |
pulverizer |
دستگاه پودر کننده |
multiplier |
دستگاه تقویت کننده |
card sorter |
دستگاه مرتب کننده کارت |
ground control |
دستگاه کنترل کننده زمینی |
maximum recording attachment |
دستگاه ضبط کننده حداکثر |
edging machine |
دستگاه خم کننده لبه فلزات |
grouter |
دستگاه متراکم کننده سیمان |
cooler |
کولر دستگاه خنک کننده |
double v machine |
دستگاه دولا کننده ورق |
smoothing rolls |
دستگاه نورد نرم کننده |
dosing machine |
دستگاه تقسیم کننده با مقیاس |
radiant |
دستگاه پخش کننده حرارت |
coke pusher |
دستگاه متراکم کننده ذغال کک |
acetylator |
دستگاه استیل دار کننده |
fatigue testing machine |
دستگاه ازمایش کننده خستگی |
course recorder |
دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت |
fault localization apparatus |
دستگاه تعیین کننده محل خطا |
pacemaker |
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب |
dash pot |
دستگاه کند کننده حرکت میراگر |
pacemakers |
دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب |
lat machine |
دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت |
foam type fire extinguisher |
دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی |
stereophonic |
دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت |
detector crayon |
مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده |
video amplifier |
دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری |
spoiler |
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل |
pointers |
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری |
pointer |
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری |
rs c |
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند |
cylinder block boring machine |
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر |
record |
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه |
soft clip area |
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود |
spooler |
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده |
test element |
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار |
MIDI sequencer |
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند |
synchro |
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه |
attitude director indicator |
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند |
rawin |
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو |
meteorograph |
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی |
transponder |
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات |
directional gyro indicator |
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی |
emission control |
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج |
ac dc set |
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال |
prints |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
print |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
printed |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
semaphore |
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده |
all mains set |
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال |
quad density |
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند |
continuous processor |
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس |
facsimile recorder |
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل |
pulmotor |
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
peripheral device |
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی |
magnetometer |
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان |
cold swaging machine |
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد |
performance factor |
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه |
gun slide |
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ |
rheostatic |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
rheostat |
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت |
tube tester |
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ |
coincidentally |
همزمان |
parallel |
همزمان |
simultaneously |
همزمان |
simultaneous |
همزمان |
isochronous |
همزمان |
parallelling |
همزمان |
concurrent |
همزمان |
synchronic |
همزمان |
parallels |
همزمان |
contemporary |
همزمان |
isochrone |
همزمان |
contemporaries |
همزمان |
synchronous |
همزمان |
proportional |
همزمان |
paralleled |
همزمان |
parallelled |
همزمان |
synchronizer |
همزمان گر |
paralleling |
همزمان |
data transceiver |
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری |
plate milling stand |
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه |
transducer |
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری |
cipher device |
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن |
concurrent |
همرو همزمان |
coinciding |
همزمان بودن |
coincided |
همزمان بودن |
syncheronous communications |
مخابره همزمان |
simultaneity |
همزمانی همزمان |
coincides |
همزمان بودن |
concurrent execution |
اجرای همزمان |
coincide |
همزمان بودن |
simultaneous extinction |
خاموشی همزمان |
concurrent reinforcement |
تقویت همزمان |
synchronising |
همزمان کردن |
simultaneous processing |
پردازش همزمان |
concurrent processing |
پردازش همزمان |
synchronize |
همزمان کردن |
selsyn |
موتور همزمان |
concurrent training |
اموزش همزمان |
concurrent validity |
اعتبار همزمان |
concurrent variation |
تغییر همزمان |
concurrently |
اجرای همزمان |
concentred elimination |
حذف همزمان |
concentred exchange |
تبادل همزمان |
synchronizing |
همزمان سازی |
concentred reaction |
واکنش همزمان |
concurrent operation |
عملکرد همزمان |
synchronised |
همزمان کردن |
synchronises |
همزمان کردن |
synchronizes |
همزمان کردن |
synchrinized |
همزمان بودن |
synchroscope |
همزمان نما |
synchronous condenser |
خازن همزمان |
synchronous phase advance |
خازن همزمان |
synchronous generator |
مولد همزمان |
synchronous impedance |
ناگذرایی همزمان |
synchronous machine |
ماشین همزمان |
synchronous motor |
موتور همزمان |
synchronous operation |
عملیات همزمان |
synchronous reactance |
راکتانس همزمان |
synchronous speed |
سرعت همزمان |
synchronous telegraphy |
تلگراف همزمان |
synchronous transmission |
انتقال همزمان |
synchronous transmission |
مخابره همزمان |
synchronous vibrator |
لرزه گر همزمان |
concurrent |
تقریباگ همزمان |
synchronized sweep |
روبش همزمان |
synchronic |
همگاه همزمان |
synchronous admittance |
گذرایی همزمان |
synchronization |
همزمان سازی |
synchronous communication |
ارتباط همزمان |
synchronous network |
شبکه همزمان |
lazier |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم |
laziest |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم |
lazy |
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم |
held ball |
گرفتن همزمان توپ |
volley fire |
پرتاب همزمان گلوله ها با هم |
two way simultaneous operation |
عملکرد همزمان دو طرفه |
parallel |
که همزمان ارسال شود |
concurrent program execution |
اجرای همزمان برنامه |
parallel |
که همزمان ارسال می شوند |
parallelling |
که همزمان ارسال می شوند |
concurrent programming |
برنامه نویسی همزمان |
paralleling |
که همزمان ارسال شود |
parallelled |
که همزمان ارسال شود |
paralleling |
که همزمان ارسال می شوند |
parallelled |
که همزمان ارسال می شوند |
simultaneous color television |
تلویزیون رنگی همزمان |
compatability |
قابلیت کار همزمان |
parallelling |
که همزمان ارسال شود |
simultaneous input/output |
ورودی و خروجی همزمان |
paralleled |
که همزمان ارسال می شوند |
parallels |
که همزمان ارسال شود |
parallels |
که همزمان ارسال می شوند |
paralleled |
که همزمان ارسال شود |
full duplex |
پروتکل دوسوی همزمان |
binary synchronous communication |
ارتباطات همزمان دودویی |
horizontal synchronizing |
همزمان ساز افقی |
coincident penalty |
پنالتی همزمان دو تیم |
acoustic synchronizer |
همزمان ساز صوتی |
synchronizing torque |
گشتاور پیچشی همزمان |
synchronizing signal |
پیام همزمان ساز |
synchronizing separator |
جداکننده همزمان سازی |
synchronizing pulses |
ضربههای همزمان سازی |
synchronizing limiter |
لامپ مراقب همزمان سازی |
duplex |
ارسال داده در دو جهت همزمان |
simultaneous |
باهم واقع شونده همزمان |
overlap processing |
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی |
mainframe computer |
مانند تعداد عملوند همزمان |
synchronizes |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
color sync signal |
پیام همزمان ساز رنگ |
synchronize |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
synchronises |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
bisync |
synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی |
synchronised |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
duplexes |
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد |
bursts |
پیام همزمان ساز رنگ |
duplex |
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد |
burst |
پیام همزمان ساز رنگ |
synchronising |
همزمان شدن با هم مطابق کردن |
duplexes |
ارسال داده در دو جهت همزمان |
doubled |
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول |
simultaneous |
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد |