English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
synchronizer دستگاه همزمان کننده
Other Matches
synchronous device دستگاه همزمان
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
spools Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spool Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
entrymate اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
processor به صورت همزمان همزمان کار کند
arming system دستگاه مسلح کننده
spreader دستگاه پخش کننده شن
comparative gage دستگاه مقایسه کننده
blasting machine دستگاه پاک کننده
actuator دستگاه مسلح کننده
cooler دستگاه خنک کننده
pulverizer دستگاه پودر کننده
multiplier دستگاه تقویت کننده
card sorter دستگاه مرتب کننده کارت
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
maximum recording attachment دستگاه ضبط کننده حداکثر
edging machine دستگاه خم کننده لبه فلزات
grouter دستگاه متراکم کننده سیمان
cooler کولر دستگاه خنک کننده
double v machine دستگاه دولا کننده ورق
smoothing rolls دستگاه نورد نرم کننده
dosing machine دستگاه تقسیم کننده با مقیاس
radiant دستگاه پخش کننده حرارت
coke pusher دستگاه متراکم کننده ذغال کک
acetylator دستگاه استیل دار کننده
fatigue testing machine دستگاه ازمایش کننده خستگی
course recorder دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
pacemaker دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
dash pot دستگاه کند کننده حرکت میراگر
pacemakers دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
lat machine دستگاه تقویت کننده عضلههای پشت
foam type fire extinguisher دستگاه خاموش کننده اتش ازنوع کفی
stereophonic دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت
detector crayon مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
video amplifier دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
spoiler تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
pointers اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointer اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
cylinder block boring machine دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
soft clip area محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
spooler برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
MIDI sequencer داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
continuous processor دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
coincidentally همزمان
parallel همزمان
simultaneously همزمان
simultaneous همزمان
isochronous همزمان
parallelling همزمان
concurrent همزمان
synchronic همزمان
parallels همزمان
contemporary همزمان
isochrone همزمان
contemporaries همزمان
synchronous همزمان
proportional همزمان
paralleled همزمان
parallelled همزمان
synchronizer همزمان گر
paralleling همزمان
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
concurrent همرو همزمان
coinciding همزمان بودن
coincided همزمان بودن
syncheronous communications مخابره همزمان
simultaneity همزمانی همزمان
coincides همزمان بودن
concurrent execution اجرای همزمان
coincide همزمان بودن
simultaneous extinction خاموشی همزمان
concurrent reinforcement تقویت همزمان
synchronising همزمان کردن
simultaneous processing پردازش همزمان
concurrent processing پردازش همزمان
synchronize همزمان کردن
selsyn موتور همزمان
concurrent training اموزش همزمان
concurrent validity اعتبار همزمان
concurrent variation تغییر همزمان
concurrently اجرای همزمان
concentred elimination حذف همزمان
concentred exchange تبادل همزمان
synchronizing همزمان سازی
concentred reaction واکنش همزمان
concurrent operation عملکرد همزمان
synchronised همزمان کردن
synchronises همزمان کردن
synchronizes همزمان کردن
synchrinized همزمان بودن
synchroscope همزمان نما
synchronous condenser خازن همزمان
synchronous phase advance خازن همزمان
synchronous generator مولد همزمان
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
synchronous machine ماشین همزمان
synchronous motor موتور همزمان
synchronous operation عملیات همزمان
synchronous reactance راکتانس همزمان
synchronous speed سرعت همزمان
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
synchronous transmission انتقال همزمان
synchronous transmission مخابره همزمان
synchronous vibrator لرزه گر همزمان
concurrent تقریباگ همزمان
synchronized sweep روبش همزمان
synchronic همگاه همزمان
synchronous admittance گذرایی همزمان
synchronization همزمان سازی
synchronous communication ارتباط همزمان
synchronous network شبکه همزمان
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
held ball گرفتن همزمان توپ
volley fire پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
parallel که همزمان ارسال شود
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
parallel که همزمان ارسال می شوند
parallelling که همزمان ارسال می شوند
concurrent programming برنامه نویسی همزمان
paralleling که همزمان ارسال شود
parallelled که همزمان ارسال شود
paralleling که همزمان ارسال می شوند
parallelled که همزمان ارسال می شوند
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
compatability قابلیت کار همزمان
parallelling که همزمان ارسال شود
simultaneous input/output ورودی و خروجی همزمان
paralleled که همزمان ارسال می شوند
parallels که همزمان ارسال شود
parallels که همزمان ارسال می شوند
paralleled که همزمان ارسال شود
full duplex پروتکل دوسوی همزمان
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
coincident penalty پنالتی همزمان دو تیم
acoustic synchronizer همزمان ساز صوتی
synchronizing torque گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal پیام همزمان ساز
synchronizing separator جداکننده همزمان سازی
synchronizing pulses ضربههای همزمان سازی
synchronizing limiter لامپ مراقب همزمان سازی
duplex ارسال داده در دو جهت همزمان
simultaneous باهم واقع شونده همزمان
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
synchronizes همزمان شدن با هم مطابق کردن
color sync signal پیام همزمان ساز رنگ
synchronize همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronised همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
bursts پیام همزمان ساز رنگ
duplex ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
burst پیام همزمان ساز رنگ
synchronising همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes ارسال داده در دو جهت همزمان
doubled گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com