English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
Other Matches
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
hexagonal system دستگاه شش گوشهای
to niche oneself خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
space time دستگاه چهار بعدی
double four spindle machine دستگاه چهار هرزگردی دوبل
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
hexagonal شش گوشهای
angular گوشهای
angulate گوشهای
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
make way <idiom> به گوشهای رفتن
skew correction تصحیح گوشهای
septangular هفت گوشهای
pentagonal پنج گوشهای
pentadecagon پانزده گوشهای
corner reflector بازتاباننده گوشهای
corner solution راه حل گوشهای
corner assembling بست گوشهای
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
dogfight کتک کاری در گوشهای
lopeared دارای گوشهای اویخته
dogfights کتک کاری در گوشهای
to p one's cap over one's ear کلاه خودراروی گوشهای خودکشیدن
wurtzite ساختار شش گوشهای روی سولفید
hexonal zinc sulfide structure ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
trigonometer اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
quadrilateral چهار بر
quadrilaterals چهار بر
quadrupeds چهار پا
quadruple چهار لا
quadruped چهار پا
quarter چهار یک
quartile چهار یک
quadrate چهار یک
tetragon چهار بر
quatre چهار
tetrad چهار
four چهار
quadrupling چهار لا
quadruples چهار لا
quadrupled چهار لا
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
quadrupled چهار تایی
qyaternary چهار تایی
tetratomic چهار اتمی
tetradactylous چهار پنجهای
tetrad چهار عنصری
quadruplet چهار گانه
quadruplets چهار گانه
tetrastichous چهار جزیی
tetrastich چهار بیتی
tetravalent چهار فرفیتی
tetravalent چهار بنیانی
tetragon چهار گوشه
quadripartite چهار جزئی
quad چهار قلو
quad چهار گوش
quads چهار قلو
the four seasons چهار فصل
quads چهار گوش
tetrahedral چهار وجهی
the cardinal humours چهار ابگونه
quatrefoil گل چهار گلبرگی
gallop چهار نعل
quadrupling چهار تایی
gallops چهار نعل
tertramerous چهار جزئی
quadruple چهار تایی
tetragon چهار ضلعی
quadruple چهار گانه
tetrameter چهار وزنی
tetraphyllous چهار برگه
tetrasporous چهار هاگی
tetrasporic چهار هاگی
square dome چهار طاقی
tetrapod پروانه چهار پا
Wednesday چهار شنبه
quadrupled چهار گانه
tetrahedron چهار وجهی
quadrupling چهار گانه
tetramerous چهار جزیی
quadruples چهار تایی
quadruples چهار گانه
galloped چهار نعل
squaring چهار گوش
squares چهار گوش
squared چهار گوش
twice is دو دو تا چهار تا میشود
square چهار گوش
tetrahedral چهار ضلعی
all fours چهار دست و پا
quadrilateral چهار ضلعی
point four اصل چهار
four dimensional چهار بعدی
close چهار گوشه
Wednesdays چهار شنبه
backfour چهار مدافع
footstools چهار پایه
footstool چهار پایه
quadrangular چهار گوشه
quadrant چهار گوش
quadrilateral چهار جانبه
creep چهار دست و پا
quadrilaterals چهار جانبه
four way چهار لولهای
long legged چهار پایه
four عدد چهار
intersections چهار راه
intersection چهار راه
four pole چهار قطبی
foursquare چهار ضلعی
four o'clock ساعت چهار
quadraple چهار برابر
four way چهار راه
double breasted کت چهار دکمه
quadric چهار تایی
cross legged چهار زانو
quadrifid چهار شکافی
quadrisyllabic چهار هجائی
four cycle چهار چرخه
quadrivalent چهار بنیانی
tetrasyllabic چهار هجائی
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrant چهار یک دایره
quadrivalent چهار ارزشی
all eyes چهار چشمی
quadrate چهار گوش
tetrameter شعر چهار وتدی
four wheel brake ترمز چهار چرخ
four terminal network شبکه چهار قطبی
tetrode لامپ چهار قطبی
four wire circuit مدار چهار سیمه
cloverleaf چهار راه شبدری
four powns attack حمله چهار پیاده
tetralogy چهار درام یاتراژدی
four pictures test ازمون چهار تصویر
four stroke cycle دوره چهار زمانه
four stroke cycle سیکل چهار زمانه
four stroke engine موتور چهار زمانه
coffin corner چهار گوشه زمین
tetrandrous دارای چهار کاسبرگ
cardinal points چهار جهت اصلی
double pair royal چهار برگ یکجور
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
four core cable کابل چهار سیمه
d.'s bedpost چهار گشنیزی یا خاج
delire a quatre هذیان چهار نفری
cyrb roof شیروانی چهار ترک
four gear drive گیربکس چهار دنده
corpora quadrigemina اجسام چهار قلو
four high rolling stand خان چهار غلطکی
four knight's game بازی چهار اسب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com