Dictiornary-Farsi | دست راست بروید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
keep to the right	دست راست بروید


Other Matches

dexiotropous	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic	واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
keep to the left	دست چپ بروید
Go straight ahead.	مستقیم بروید.
go on	بروید پی کارتان
go head	پیش بروید
move along	عقبتر بروید
off with you	بروید پی کارتان
move along	عقب بروید
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.	این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
it is to your i. to go	به نفع شماست که بروید
You can take the bus.	شا میتوانید با اتوبوس بروید.
Go to the first crossroad.	به اولین تقاطع بروید.
i want you to go	میخواهم شما بروید
Go to the second crossroad.	به دومین چهارراه بروید.
Keep moving!	بجلو برو [بروید] !
You are free to go now.	اکنون آزادید بروید.
you must go	شما باید بروید
Go to the second crossroad.	به دومین تقاطع بروید.
Go to the first crossroad.	به اولین چهارراه بروید.
bi directional	چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
ask him if he likes to go	از او بپرسید "میل دارید بروید یا نه "
one two	ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous	دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.	راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
off	خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face	نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft	فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
underhook	گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify	هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step	فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left	فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
prick	راست
rectilineal	راست خط
vertically	راست
upright	راست
straight	راست
straighter	راست
outspoken	رک و راست
blankly	سر راست
turnabouts	به راست راست
turnabout	به راست راست
dextrogyrous	راست بر
wooden	راست
right turn	به راست راست
beeline	خط راست
four-square	رک و راست
straightest	راست
apeak	راست
bee line	خط راست
sheer	یک راست
erect	راست
pricks	راست
pricking	راست
pricked	راست
right back	بک راست
bolt upright	راست
erected	راست
erecting	راست
straightish	راست
straightish	سر راست
right footed	راست پا
right face	به راست راست
straightforward	راست
straightforward	رک سر راست
uninhibited	رک و راست
up front	رک و راست
dextrorotatory	راست بر
forthrights	سر راست
vertical beam	راست رو
plumply	سر راست
candid	راست
plain dealing	راست
erects	راست
righted	راست
plain spoken	یر راست
freehearted	رک و راست
right	راست
directly	سر راست
righting	راست
true	راست
truer	راست
truest	راست
on end	راست
wrapover skirt	راست
wrapover dress	راست
wrapover top	راست
verity	سخن راست
as the crow files	بخط راست
right flank	جناح راست
starboard	سمت راست
right flank	سمت راست
antiform	شکل راست
right handed	در سمت راست
right handed	راست دست
right half back	نگهبان راست
right halfback	هافبک راست
right handed	راست گرد
sincere	راست نما
right wing toward	دست راست
open heartedness	راست بازی
orthodoxy	راست دینی
orthodoxies	راست دینی
right hand	دست راست
right wing to ward	دست راست
rightable	راست شدنی
rectangular	راست گوشه
right turn	براست راست
right oblique march	میل به راست رو
orthognathous	راست ارواره
orthoptera	راست بالان
right handed rotation	گردش به راست
right handedness	راست دستی
right incline	میل به راست
verities	سخن راست
orthogonal	راست گوشه
right-angled	راست گوشه
orthopteran	راست بال
right angled	راست گوشه
clockwise rotation	گردش به راست
erectile	راست کردنی
rectus	ماهیچه راست
cross brace	بادبند چپ و راست
erectile	راست شدنی
deasil	طرف راست
deskew	راست کردن
prink	راست کردن
ragged left alignment	هم ترازی راست
rectification	راست گردانی
right justification	هم ترازی راست
dextrosal	راست گرد
dexter	در طرف راست
dextrality	راست برتری
dextrorotatory	راست گردان
right angled parallelogram	راست گوشه
erective	راست کننده
eton collan	یقه راست
orthopterous	راست بال
orthotropism	راست رویی
backstitch	کوک چپ و راست
battery left	رگبار از راست یا از چپ
right arm	دست راست
outside right	گوش راست
partially true	تا یک اندازه راست
ingenuousness	راست بازی
in round numbers 00	سر راست 001تا
partially true	فی الجمله راست
grape sugar	گلوکز راست بر
point device	کاملا راست
prick eared	راست گوش
fastigiate	راست بالارونده
dextrad	راست سویه
eyes right	نظر به راست
dextrogyrous	راست گردان
erected	راست کردن
rectilinear	راست خطی
reef knot	گره راست
reef knots	گره راست
verisimilitude	راست نمایی
rectums	راست روده
set right	راست کردن
rectum	راست روده
stand	راست شدن
rectangle	راست گوشه
rectangle	راست گوش
erect	راست کردن
to come to good	راست امدن
to sit up	راست نشستن
to spoke the t.	راست گفتن
to tell the truth	راست گفتن
right wing	جناح راست
sheer	راست تند
rectangles	راست گوش
rectangles	راست گوشه
squaring	راست حسینی
squares	راست حسینی
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
come clean <idiom>	راست گفتن
righted	درسمت راست
the parting on the right	فرق سر به راست
right	درسمت راست
A straightforward answer.	جواب سر راست
ragged right	راست ناهموار
righting	درسمت راست
truthful <adj.>	راست [با حقیقت]
squared	راست حسینی
square	راست حسینی
right atrium	آتریوم راست
it never rains but it pours <idiom>	چپ و راست بد آوردن
to make a turn to the left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
Is it true that. . . ?	راست است که ...؟
To become straight.	راست شدن
truthfully	صادق راست
rolled	انحراف به چپ یا راست
bolts	: راست بطورعمودی
roll	انحراف به چپ یا راست
Z-twist [Z-spun]	راست تاب