Dictiornary-Farsi | دست پاچه نشدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 115 (8 milliseconds)

English	Persian
keep cold	دست پاچه نشدن
keep one's hair on	دست پاچه نشدن
keep one's head	دست پاچه نشدن
to keep one's hair on	دست پاچه نشدن
to keep ones he	دست پاچه نشدن
to keep cold	دست پاچه نشدن
to keep ones hair on	دست پاچه نشدن


Other Matches

to show f.	تسلیم نشدن رام نشدن
to keep up one's spirits	دلسرد نشدن
hold the line <idiom>	تسلیم نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom>	موفق نشدن
disallow	قائل نشدن
disallowed	قائل نشدن
disallowing	قائل نشدن
disallows	قائل نشدن
excluding	شامل نشدن
unsay	گفته نشدن
to miss plant	سبز نشدن
to miss fire	کامیاب نشدن
to put by	تسلیم نشدن
resist temptation	وسوسه نشدن
to fall through	موفق نشدن
to go wrong	موفق نشدن
to get out of the way	مانه نشدن
underdraw	کشیده نشدن زه تا اخر
excludes	شامل نشدن یا جداشدن
exclude	شامل نشدن یا جداشدن
take off (time) <idiom>	سرکار حاضر نشدن
exclusion	عمل شامل نشدن
to not be [any] the wiser <idiom>	باز هم متوجه نشدن
legs	پا پاچه
leg	پا پاچه
trotters	پاچه
trotter	پاچه
foot	پاچه
blackout	پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to f. in the pan	باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
expostfacto	عطف به ماسبق نشدن قانون
blackouts	پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to meet with a repulse	پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to collapse	موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
To stick to the main topic ( issue ).	از موضوع اصلی خارج نشدن
legs	پاچه شلوار
foreleg	پاچه جلو
gamb	پاچه جلو
gambe	پاچه جلو
sheep's feet	پاچه گوسفند
pettitoes	پاچه خوک
neat'sfoot	پاچه گاو
leg	پاچه شلوار
forelegs	پاچه جلو
panic-stricken	دست پاچه
throw up one's hands <idiom>	توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to not be [any] the wiser <idiom>	ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
incommode	دست پاچه کردن
to lose one's nerves	دست پاچه شدن
bashes	دست پاچه نمودن
bashing	دست پاچه نمودن
bash	دست پاچه نمودن
embarrasses	دست پاچه کردن
to put out of countenance	دست پاچه کردن
hasty	دست پاچه تند
embarrass	دست پاچه کردن
To lose onehead . To get into a panic.	دست پاچه شدن
confuses	دست پاچه کردن
confuse	دست پاچه کردن
disconcerts	دست پاچه کردن
disconcert	دست پاچه کردن
overwhelms	دست پاچه کردن
overwhelm	دست پاچه کردن
lose one's head <idiom>	دست پاچه شدن
double hammer-beam	تیر پاچه بند
double hammer-beam	دستک پاچه بند
neat'sfoot oil	روغن پاچه گاو
stump	دست پاچه شدن
stumped	دست پاچه شدن
stumping	دست پاچه شدن
sheep foot roller	غلطک پاچه بزی
disconcerted	دست پاچه کردن
tampering	غلطک پاچه بزی
overwhelmed	دست پاچه کردن
flustration	دست پاچه سازی
stumps	دست پاچه شدن
to get excited	دست پاچه شدن
baffler	دست پاچه کننده
bashed	دست پاچه نمودن
impenitence	سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
leakages	مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakage	مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
To keep one s distmce from some one .	از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
confused	سر در گم دست پاچه مات و مبهوت
have egg on one's face <idiom>	خجالت ودست پاچه شدن
haste makes waste	ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
panic struck	دست پاچه بی جهت سراسیمه
panic stricken	دست پاچه بی جهت سراسیمه
hammer beam	تیر یا دستک پاچه بند
cow heel	پاچه گاو پخته و دلمه شده
abash	خجالت دادن دست پاچه نمودن
fails	عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed	عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail	عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
blunder	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunders	دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
ratchet effect	اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
to overload someone [with something]	کسی را [با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص] دست پاچه کردن
misses	موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss	موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed	موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
lanolin	لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
flustering	دست پاچه کردن عصبانی کردن
flustered	دست پاچه کردن عصبانی کردن
fluster	دست پاچه کردن عصبانی کردن
flusters	دست پاچه کردن عصبانی کردن