Dictiornary-Farsi | دست پاچگی خجالت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 66 (5 milliseconds)

English	Persian
abashment	دست پاچگی خجالت


Other Matches

You ought to be ashamed of yourself !	خجالت نمی کشی ؟ خجالت دارد !
Shame on you!It is shameful!	خجالت بکش !خجالت دارد !
confusion	دست پاچگی
twitteration	دست پاچگی
bafflement	دست پاچگی
precipitateness	دست پاچگی
disconcertion	دست پاچگی
disconcertment	دست پاچگی
hurriedness	دست پاچگی
precipitance	دست پاچگی
hastiness	دست پاچگی
helter-skelter	دست پاچگی
embarrassment	دست پاچگی
excitement	دست پاچگی
helter-skelters	دست پاچگی
flusters	سراسیمگی دست پاچگی
abashedly	بطور دست پاچگی
flustration	اشفتگی دست پاچگی
headlong	بادست پاچگی تند
boo boo	دست پاچگی اشتباه
flustering	سراسیمگی دست پاچگی
flustered	سراسیمگی دست پاچگی
fluster	سراسیمگی دست پاچگی
hurriedly	از روی دست پاچگی
scurry	حرکت ازروی دست پاچگی
scurries	حرکت ازروی دست پاچگی
scurrying	حرکت ازروی دست پاچگی
scurried	حرکت ازروی دست پاچگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
shamedfaced	خجالت کش
shamefast	کم رو خجالت کش
unblushing	بی خجالت
blushless	بی خجالت
embarrassment	خجالت
high colour	خجالت
embarrassments	خجالت
shamefaced	خجالت کش
bashfully	از روی خجالت
shaming	خجالت دادن
shames	خجالت دادن
to put to the blush	خجالت دادن
to put out of face	خجالت دادن
shame	خجالت دادن
shame on you!	خجالت بکشید!
shamed	خجالت دادن
embarrass	براشفتن خجالت دادن
feel embarrassed	خجالت کشیدن [در مهمانی]
feel awkward	خجالت کشیدن [در مهمانی]
to turn red with embarrassment	از خجالت سرخ شدن
to put somebody to shame	به کسی خجالت دادن
to bring shame upon somebody	به کسی خجالت دادن
embarrasses	براشفتن خجالت دادن
There is nothing to be ashamed lf .	( اینکار ) خجالت ندارد
to shame somebody	به کسی خجالت دادن
have egg on one's face <idiom>	خجالت ودست پاچه شدن
She has no sense of shame . She doesnt know the meaning of shame.	خجالت سرش نمی شود
He hung his head in shame.	از خجالت سرش راپایین انداخت
iam a to go there	از رفتن به انجا خجالت می کشم
lose face <idiom>	به خاطراشتباه ،با قصور خجالت زده بودن
It is ( most ) disgraceful .	اینکارها عیب است ( خجالت دارد )
I am too shy (timid) to speak English .	خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
abash	خجالت دادن دست پاچه نمودن
He feels shame at failing in his exam .	ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
to show somebody up [by behaving badly]	باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
louse up <idiom>	دست پاچگی ،گیج کردن ،سردرگم کردن