Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (26 milliseconds)
English
Persian
threat
دشمن تهدید کردن
threats
دشمن تهدید کردن
Other Matches
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
threaten
تهدید کردن
to show one's teeth
تهدید کردن
threatened
تهدید کردن
launch a threat
تهدید کردن
threatens
تهدید کردن
threat
تهدید کردن
denouncing
تهدید کردن
overhangs
تهدید کردن
threats
تهدید کردن
menaced
تهدید کردن
menaces
تهدید کردن
menace
تهدید کردن
denounced
تهدید کردن
denounce
تهدید کردن
denounces
تهدید کردن
bullyrag
تهدید کردن
overhang
تهدید کردن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hectored
تهدید یا ازار کردن
threaten with death
تهدید به قتل کردن
threatens
تهدید کردن ترساندن
intimidates
با تهدید وادار کردن
hector
تهدید یا ازار کردن
intimidate
با تهدید وادار کردن
hectors
تهدید یا ازار کردن
threaten
تهدید کردن ترساندن
threatened
تهدید کردن ترساندن
hectoring
تهدید یا ازار کردن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
assault
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
تهدید به ضرب کردن کسی
assaults
تهدید به ضرب کردن کسی
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
enemy
دشمن کردن
enemies
دشمن کردن
antagonised
دشمن کردن
antagonises
دشمن کردن
antagonising
دشمن کردن
antagonize
دشمن کردن
antagonized
دشمن کردن
antagonizes
دشمن کردن
antagonizing
دشمن کردن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
distract
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
betrayment
تسلیم به دشمن کردن
betraying
تسلیم دشمن کردن
betrayed
تسلیم دشمن کردن
harass
ناراحت کردن دشمن
betray
تسلیم دشمن کردن
betrays
تسلیم دشمن کردن
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
harasses
ایذا کردن دشمن
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
harass
ایذا کردن دشمن
harasses
ناراحت کردن دشمن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
confusion agent
عامل گیج کردن دشمن
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
search and clear
جستجو و پاک کردن دشمن
direct pressure
تعاقب کردن مستقیم دشمن
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
neutralizing
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralised
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
neutralizes
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralising
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
neutralises
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
sniping
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
mopping up
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
snipes
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
to sweep the seas
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
blocking
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
squawking
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
blackmailing
تهدید
minacity
تهدید
blackmails
تهدید
blackmailed
تهدید
intimidation
تهدید
threat
تهدید
fulmination
تهدید
blackmail
تهدید
menaced
تهدید
menaces
تهدید
threats
تهدید
menace
تهدید
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
intimidatory
تهدید امیز
death thread
تهدید به مرگ
threateningly
تهدید امیز
minaciously
تهدید کنان
menacingly
از روی تهدید
threatening
تهدید امیز
minacious
تهدید کننده
minatory
تهدید کننده
menacingly
تهدید کنان
hoid up
راهزنی با تهدید
threatener
تهدید کننده
minatory
تهدید امیز
imminent
تهدید کننده
coercion
تهدید واجبار
minatorily
از روی تهدید
threat appeal
توسل به تهدید
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
he threatened or resingn
تهدید کرد
racketeering
اخاذی به تهدید
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blacker
تهدید امیز عبوسانه
imminence
خطر تهدید کننده
impendent
تهدید کننده اویزان
blacked
تهدید امیز عبوسانه
black
تهدید امیز عبوسانه
blackest
تهدید امیز عبوسانه
terrorization
تهدید وارعاب ارعابگری
threat force
نیروی تهدید کننده
blacks
تهدید امیز عبوسانه
imminently
بطور تهدید کننده
meet
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meets
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
robberies
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
extorts
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
To put in an appearance .
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
robbery
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
menaces
چیزی که تهدید کننده است
extort
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
menaced
چیزی که تهدید کننده است
extorting
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorted
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
deterrence
منع از راه ارعاب و تهدید
I'll show you ! just you wait !
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com