Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
Other Matches
chattel
اموال منقول
fixed property
اموال غیر منقول
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
personal action
دعوی منقول
real action
دعوی غیر منقول
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
tails
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
moveable by destination
منقول در حکم غیر منقول
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
as to
راجع به
with respect to
راجع به
apropos of
راجع به
relative
راجع
about
راجع به
in relation to
راجع به
respecting
راجع به
pertianing
راجع
on
راجع به
regarding
راجع به
tuch
راجع بودن به
regard
راجع بودن به
pertian
راجع بودن
regarded
راجع بودن به
regards
راجع بودن به
condequent
منقول
personal
منقول
with relation to
نسبت به راجع به در باره
in regard to
راجع به در خصوص نسبت به
peronality
انتقادات راجع به شخصیت
regards
رعایت راجع بودن به
regarded
رعایت راجع بودن به
regard
رعایت راجع بودن به
pretends
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
movable property
مال منقول
movableness
منقول نابرجا
movables
مال منقول
moveable property
دارائی منقول
moveable property
مال منقول
immovable
غیر منقول
carry forward
مبلغ منقول
movable
دارائی منقول
personal state
دارایی منقول
personal chattels
دارایی منقول
to carry forward
منقول ساختن
narrated consensus
اجماع منقول
chattel
دارائی منقول
to carry over
منقول ساختن
carry forward
منقول ساختن
personal
منقول خصوصی
bestiary
رساله یامقاله راجع بحیوانات
my sentiment toward him
انچه من راجع باواحساس میکنم
with regard to
نسبت به در باره راجع به در خصوص
to expatiate on a subject
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
real property
دارایی غیر منقول
immovable property
مال غیر منقول
personal chattels
دارایی شخصی منقول
personal property
دارایی شخصی منقول
immovableness
غیر منقول دادن
brought forward
منقول ازصفحه پیش
immovable
دارایی غیر منقول
hereditaments
دارایی غیر منقول
irreplaceable
غیر منقول بی عوض
good
مال منقول محموله
We should not indulge in personalities.
نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
She is the talk of the town .
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
immovable by nature
مال غیر منقول ذاتی
heritage
ماترک ترکه غیر منقول
chattel
مال منقول دارایی شخصی
realty
دارایی غیر منقول ملک
hypochondriasis
اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
I must think things over.
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
mammalogy
یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
hypochondria
اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
actinochemistry
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
jus mariti
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
incumbrance
حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
publicists
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
cadastre
مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
apocrypha
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
chattels
اموال
things
اموال
cattles
اموال
post property
اموال پادگان
real property
اموال غیرمنقول
property book
دفتر اموال
property officer
افسر اموال
distrain
ضبط اموال
property voucher
سند اموال
post property
اموال پادگانی
distraint
توقیف اموال
user
انتفاع از اموال
personal property
اموال شخصی
fungible
اموال مثلی
class ii property
اموال طبقه 2
capital assets
اموال سرمایهای
users
انتفاع از اموال
financial property
اموال پولی
installation property
اموال قسمت
class i property
اموال طبقه 1
personalty
اموال شخصی
state property
اموال عمومی
stolen goods
اموال مسروقه
inventory
صورت اموال
tangible property
اموال عینی
paraphernalia
اموال شخصی زن
assets
مال و اموال
things in possession
اموال عینی
separate estate
اموال شخصی زن
tangible property
اموال ملموس
things in action
اموال دینی
article of roup
اموال مورد حراج
inventory
فهرست اموال سیاهه
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
sequestration
حکم توقیف اموال
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
offences against property
جرائم بر علیه اموال
appropriation bill
صورت ضبط اموال
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
property officer
افسر ذیحساب اموال
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
fisc
اموال ضبط شده
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvages
اموال نجات یافته از خطر
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
waveson
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy
تملک اموال بلا صاحب متصرف
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransom
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
jus postliminii
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
claimed
دعوی
claim
دعوی
claims
دعوی
quarrelling
دعوی
quarrels
دعوی
claiming
دعوی
profession
دعوی
quarrelled
دعوی
lawsuit
دعوی
professions
دعوی
lawsuits
دعوی
suit at law
دعوی
pretension
دعوی
cases
دعوی
quarreling
دعوی
strife
دعوی
quarreled
دعوی
case
دعوی
quarrel
دعوی
pretensions
دعوی
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
proceeding for damage
دعوی خسارت
desistement
انصراف از دعوی
desistement
ترک دعوی
prime impression
دعوی بدوی
relinquishment of a claim
ترک دعوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com