English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
Search result with all words
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
Other Matches
minute book دفتر وقایع
deck log دفتر وقایع ناو
flight log دفتر وقایع پرواز
record of events دفتر ثبت وقایع
deck log دفتر وقایع دریانوردی
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
flight log دفتر ثبت وقایع پرواز
parish register دفتر ثبت وقایع سه گانه
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
log engineering دفتر ثبت وقایع موتور ناو
diary دفتر خاطرات روزانه
diaries دفتر یادداشت روزانه
diaries دفتر خاطرات روزانه
diary دفتر یادداشت روزانه
journal book دفتر گزارش روزانه
log book دفتر رخدادهای روزانه
log books دفتر رخدادهای روزانه
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
diarist نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarists نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
blotter دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
blotters دفتر باطله دفتر ثبت معاملات
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
logs ثبت وقایع
log ثبت وقایع
chronicler وقایع نویس
record of events ثبت وقایع
chronology وقایع نگاری
minute یادداشت وقایع
minute گزارش وقایع
happenstance وقایع اتفاقی
annalist وقایع نگار
historify وقایع نگار
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
sportswriter وقایع نگار ورزشی
logs ثبت کردن وقایع
log ثبت کردن وقایع
annals وقایع سالیانه سالنامه
the occurrences of the day رویداهای یا وقایع روز
rough log دفترچه وقایع ناو
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
Trifling ( small) happenings of life . اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
train سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained سلسله وقایع توالی حیله جنگی
fatidic وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
trains سلسله وقایع توالی حیله جنگی
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
trends مسیر انجام کار سیر وقایع
trend مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
Give me a full account of the events. جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
slates ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
slate ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
everyday <adj.> روزانه
day in, day out <adv.> روزانه
each day <adv.> روزانه
every day <adv.> روزانه
perdiem روزانه
workaday روزانه
on a daily basis <adv.> روزانه
every single day <adv.> روزانه
day-to-day <adj.> روزانه
diurnally روزانه
quotidian روزانه
by d. روزانه
dailies روزانه
diurnal روزانه
daily <adj.> <adv.> روزانه
day by day روزانه
per day روزانه
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
journals دفتروقایع روزانه
day schools مدرسهی روزانه
morning orders دستورات روزانه
workouts ورزش روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
daily <adj.> <adv.> بطور روزانه
mean daily متوسط روزانه
journals گزارش روزانه
journal گزارش روزانه
habitude عادت روزانه
journal دفتروقایع روزانه
morning orders برنامه روزانه
workout ورزش روزانه
purchase journal دفترخرید روزانه
diurnal tide کشند روزانه
daily pay دستمزد روزانه
every day <adv.> بطور روزانه
daily round گردش روزانه
victualling allowance جیره روزانه
diurnal load بار روزانه
order of the day برنامه روزانه
daily round کارهای روزانه
on a daily basis <adv.> بطور روزانه
daily storage مخزن روزانه
daily wage مزد روزانه
day hospital بیمارستان روزانه
every single day <adv.> بطور روزانه
day in, day out <adv.> بطور روزانه
each day <adv.> بطور روزانه
day school مدرسهی روزانه
dailgy food allowance جیره روزانه
duily bread نان روزانه
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
chronology تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
semidiurnal tide کشند نیم روزانه
breviary کتاب نمازوادعیه روزانه
working day ساعت کار روزانه
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
plan of the day برنامه روزانه ناو
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
day of supply روز امادتدارکات روزانه
utilization کاربرد روزانه استفاده
daily bread نان یارزق روزانه
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
daily flood peak بیشینه روزانه سیل
rationed مقدار جیره روزانه
rations مقدار جیره روزانه
extern کمک پزشک روزانه
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
ration مقدار جیره روزانه
daily routine عادت جاری روزانه
frustration غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dialectic materialism دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
supervening impossibility of performance غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
log شرح روزانه جدول لگاریتم
daylight traffic line خط منع ایاب ذهاب روزانه
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
logs شرح روزانه جدول لگاریتم
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
ephermeris جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
daymark علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
bureau دفتر
booked دفتر
ledgers دفتر کل
book دفتر
record دفتر
in office در دفتر
bureaus دفتر
notary public office دفتر
ledger دفتر کل
volume دفتر
books دفتر
cahier دفتر
volumes دفتر
book of account دفتر کل
offices دفتر
office دفتر
marriage registry دفتر ازدواج
lawyer's office دفتر وکالت
note book دفتر کتابچه
message book دفتر پیام
notary public دفتر ثبت
notary assistant دفتر یار
office attorney وکیل دفتر
office manager رئیس دفتر
quartermaster's notebook دفتر سکانی
information office دفتر اطلاعات
telephone books دفتر تلفن
telephone book دفتر تلفن
rule off ته دفتر را بستن
run book دفتر اجرا
run book دفتر رانش
copybook دفتر سرمشقدار
site office دفتر ساختمانی
site office دفتر مشاوراملاک
social secretary رئیس دفتر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com