English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 234 (13 milliseconds)
English Persian
extended precision دقت توسعه یافته
Search result with all words
enhance سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhanced سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
interactive ابزار توسعه یافته نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد برنامه را تحت کنترل اجرا کند
extended code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
advanced countries کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
Advanced Technology Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
amiga مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط کمودور توسعه یافته اند
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
AT Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
developed contries ممالک توسعه یافته
developed countries کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
development system سیستم توسعه یافته
ebcdic کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
ECP سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی
ethernet گونهای از اترنت توسعه یافته توسط DEC , Intel , xerox
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
extended memory حافظه توسعه یافته
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
Internetwork Packet Exchange پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه است
IPX پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه به کار می رود
JPEG++ حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
LAN Manager سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
NetShow سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
NetView معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
Other Matches
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach توسعه یافتن توسعه
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
finding یافته
findings یافته
waney کاهش یافته
nee تولد یافته
transferred انتقال یافته
done وقوع یافته
full fledged تکامل یافته
full-fledged تکامل یافته
awakened اگاهی یافته
generalized تعمیم یافته
allocated اختصاص یافته
matched تطبیق یافته
wany کاهش یافته
expanded بسط یافته
tuned وفق یافته
abroad گسترش یافته
extended تمدید یافته
organized سازمان یافته
linked پیوند یافته
mature economy تکامل یافته
deployed گسترش یافته
porrect بسط یافته
past پایان یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
structured ساخت یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
depauperate تقلیل یافته
downfallen زوال یافته
instinct with force نیرو یافته
instinct with life روح یافته
nascent پیدایش یافته
due out خاتمه یافته
endrgized انرژی یافته
glorified تجلیل یافته
transmissive انتقال یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
twice born تولدتازه روحانی یافته
sort merge program پردازش تعمیم یافته
find چیز یافته مکشوف
finds چیز یافته مکشوف
endarch از مرکزبخارج امتداد یافته
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
structured walkthroughs بررسیهای ساخت یافته
redivivus تولد تازه یافته
reduced form فرم تقلیل یافته
structured english انگلیسی ساخت یافته
structured design طراحی ساختار یافته
reduced mass جرم کاهش یافته
reborn تولد تازه یافته
organizing بازار سازمان یافته
organizes بازار سازمان یافته
mature economy اقتصاد رشد یافته
linked subroutine زیربرنامه پیوند یافته
allopatric بتنهایی وقوع یافته
diminished [قوس تقلیل یافته]
inning زمین باز یافته
centralized design طراحی تمرکز یافته
generalized force نیروی تعمیم یافته
generalized routine روال تعمیم یافته
generalized coordinates مختصات تعمیم یافته
elaborated code رمز بسط یافته
formatted display نمایش شکل یافته
organize بازار سازمان یافته
organising بازار سازمان یافته
organises بازار سازمان یافته
organized market بازار سازمان یافته
contd مخفف ادامه یافته
mature soil خاک تکامل یافته
diminished : تقلیل یافته کاسته
bimanual بادودست انجام یافته
reborn تغییر حالت روحانی یافته
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
salvages اموال نجات یافته از خطر
crumblings فاسد شده زوال یافته
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
ranker افسر ترفیع یافته افسرصفی
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
salvaged اموال نجات یافته از خطر
salvage اموال نجات یافته از خطر
salvaging اموال نجات یافته از خطر
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
completed خاتمه یافته یا کامل شده
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
complete خاتمه یافته یا کامل شده
completing خاتمه یافته یا کامل شده
well ordered بنحو اکمل انجام یافته
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> ارزان یافته خوار است .
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
completes خاتمه یافته یا کامل شده
Distribution تابع تعمیم یافته [ریاضی]
generalized inhibitory potential پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
generalized function تابع تعمیم یافته [ریاضی]
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
substantiative بادلیل اثبات شده تجسم یافته
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
new born زاییده شده تازه تولد یافته
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
airborne بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
structured flowchart نمودار گردش کار ساخت یافته
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
gametophore سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
array ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
arrays ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
coextensive باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
delelopment توسعه
development توسعه
outspread توسعه
increments توسعه
amplification توسعه
extension توسعه
upgrowth توسعه
spreads توسعه
spread توسعه
enlarge توسعه
enlarged توسعه
expansion توسعه
stop go policy توسعه
enlarging توسعه
promotions توسعه
promotion توسعه
developments توسعه
enlargements توسعه
enlargement توسعه
enlarges توسعه
increment توسعه
extensions توسعه
gastrea رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
gastraea رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
social development توسعه اجتماعی
export promotion توسعه صادرات
phasess of development مراحل توسعه
technical development توسعه فنی
to open out توسعه دادن
extensibility توسعه پذیری
extensible توسعه پذیر
under development دردست توسعه
expandsionism توسعه طلبی
pole of development قطب توسعه
self development توسعه نفس
rural development توسعه روستائی
research and development تحقیق و توسعه
exepandable قابل توسعه
regional development توسعه ناحیهای
regional development توسعه منطقهای
expandability قابلیت توسعه
expanded , capacity توسعه فرفیت
underdevelopment توسعه نیافتگی
pattern of development الگوی توسعه
path of expansion مسیر توسعه
to unfold توسعه دادن
historical development توسعه تاریخی
increases توسعه دادن
increscent زیادی توسعه
internal development توسعه داخلی
uneven development توسعه نامتوازن
urban renewal توسعه شهری
progation توسعه تکثیر
open out توسعه دادن
monetary expansion توسعه پولی
increased توسعه دادن
spreads توسعه دادن
spread توسعه دادن
promotes توسعه دادن
promoted توسعه دادن
promote توسعه دادن
develop توسعه دادن
enriching توسعه دادن
combat development توسعه رزمی
enriches توسعه دادن
cultural development توسعه فرهنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com