Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
bookmaker
دلال شرط بندی
bookmakers
دلال شرط بندی
Other Matches
go between
دلال دلال محبت
brokering
دلال
brokers
دلال
dealer
دلال
mediator
دلال
broker
دلال
brokered
دلال
fixer
دلال
dealers
دلال
mediators
دلال
monger
دلال
Solicitor General
دلال
Solicitors General
دلال
jobber
دلال
middlemen
دلال
go-between
دلال
go-betweens
دلال
middleman
دلال
chapman
دلال
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
fruiterer
دلال میوه
insurance broker
دلال بیمه
bawd
دلال محبت
house agent
دلال خانه
agencies
کارگزار دلال
agent de change
دلال ارزی
agency
کارگزار دلال
pimp
دلال محبت
pimps
دلال محبت
bill broker
دلال برات
procurer
دلال محبت
discount broker
دلال تنزیل
medium
واسطه دلال
mediums
واسطه دلال
procuress
زن دلال محبت
commodity broker
دلال کالا
scholastic agent
دلال تدریس
shipbroker
دلال حمل
stock broker
دلال سهام
stock broker
دلال بورس
horse dealer
دلال اسب
stock_broker
دلال سهام
auctioneers
دلال حراج
auctioneer
دلال حراج
coper
دلال اسب
rug dealer
دلال فرش
fellmonger
دلال پوست
brokerage
اجرت دلال
exchange broker
دلال ارز
cambist
دلال برات
realtor
دلال معاملات ملکی
pawnbroker
دلال در بنگاه رهنی
jobber
دلال یاکارگزار بورس
brokers
دلال اوراق بهادار
broker
دلال اوراق بهادار
land agent
دلال معاملات ملکی
brokered
دلال اوراق بهادار
brokering
دلال اوراق بهادار
software broker
دلال نرم افزار
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
realtors
دلال معاملات ملکی
pawnbrokers
دلال در بنگاه رهنی
matchmakers
دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker
دلال یا دلاله ازدواج
stockbroker
دلال سهام شرکتها
aytomobile dealer
فروشنده یا دلال اتومبیل
stockbrokers
دلال سهام شرکتها
drover
دلال گاوو گوسفند
ship broker
دلال خرید و فروش کشتی
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
phased attack
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
option dealer
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
commisural
بندی
mud sill
ته بندی
commissural
بندی
snack
ته بندی
humidity insulation
اب بندی
alignments
صف بندی
funicular
بندی
seal
اب بندی
taping
ته بندی
waterproofing
اب بندی
sealing off
اب بندی
hermetic sealing
اب بندی
snacks
ته بندی
laced
بندی
funiculars
بندی
striation
خط بندی
neuration
رگ بندی
trimerous
سه بندی
vanation
رگ بندی
lapping
اب بندی
patching
سر هم بندی
articular
بندی
queuing
صف بندی
seals
اب بندی
alignment
صف بندی
nailed up
سر هم بندی
humidity insulation
نم بندی
queing
صف بندی
rootage
ریشه بندی
rank
رتبه بندی
package
عدل بندی
scheduling queue
صف زمان بندی
package
بسته بندی
packaged
عدل بندی
ranks
رتبه بندی
packaged
بسته بندی
sealing wax
موم اب بندی
formulation
صورت بندی
packages
عدل بندی
packages
بسته بندی
ranked
رتبه بندی
totalization
جمع بندی
dentition
دندان بندی
taxonomy
طبقه بندی
queuing theory
نظریه صف بندی
pluralization
جمع بندی
columniation
ستون بندی
dimensioning
کادر بندی
classification chart
نموداررده بندی
taxonomies
طبقه بندی
ring clossure
حلقه بندی
rhyme scheme
قافیه بندی
reticulation
شبکه بندی
cingulate
کمر بندی
regimentalation
گروه بندی
dunnage
بسته بندی
premunition
پیش بندی
typification
طبقه بندی
piling
ستون بندی
tariff classification
تعرفه بندی
tabulation
جدول بندی
systemization
طبقه بندی
syllabification
هجا بندی
syllabicity
هجا بندی
syllabication
هجا بندی
summation
جمع بندی
subsumption
رده بندی
sealing liquid
مایع اب بندی
terracing
تراس بندی
to make a mess of
سر هم بندی کردن
typification
سنخ بندی
sealing
اب بندی کردن
partitioning
جزء بندی
triangulation
مثلث بندی
triangularization
مثلث بندی
trelliswork
داربست بندی
toe protection
پاشنه بندی
to take a snack
ته بندی کردن
to pin up
بی بندی کردن
to nails up
سر هم بندی کردن
to mull a mull of
سر هم بندی کردن
to make a muddle of
سر هم بندی کردن
stratification
طبقه بندی
stratification
چینه بندی
coring
مغزه بندی
self dramatization
بخود بندی
grade
درجه بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com