Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
gelatinoid
دلمه مانند ژلاتینی
Other Matches
gelatinoid
دلمه جسم ژلاتینی
gelatiniform
دلمه مانند
gelatinous
دلمه مانند
gelatinous
ژلاتینی
jellies
جسم ژلاتینی
gelatin dynamite
دینامیت ژلاتینی
gelatine battery
باتری ژلاتینی
gelable
ژلاتینی شونده
gelatine paper
کاغذ ژلاتینی
gelatine
ژلاتینی سریشم
jelly
جسم ژلاتینی
gelatin
ژلاتینی سریشم
dry storage battery
باتری ژلاتینی
amyloid
هیدرات سلولز ژلاتینی
heliotype
عکس ژلاتینی افتابی
solgel
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
gelignite
ماده ژلاتینی و منفجرهای که از نیترو گلیسیرین میسازند ژلیگنیت
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
encrustations
دلمه
gelatine
دلمه
encrustation
دلمه
jellies
دلمه
jelly
دلمه
floccule
دلمه
curdy
دلمه
clod
دلمه
clods
دلمه
coagulum
دلمه
grumous
دلمه
congelation
دلمه
gelatin
دلمه
pectin
دلمه گیاهی
jell
دلمه شدن
chondroma
دلمه غضروفی
cruor
دلمه خون
timbale
خوراک دلمه
jellied
دلمه وار
clotted
دلمه شده
curd
دلمه شدن
farci
دلمه کرده
farcie
دلمه کرده
pepper
فلفل دلمه ای
gelatination
دلمه سازی
gelatinoid
دلمه وار
curdle
دلمه کردن
gelable
دلمه شونده
curdled
دلمه کردن
curdles
دلمه کردن
grume
دلمه خون
curdling
دلمه کردن
posset
دلمه شدن
shotten
دلمه شده
quails
دلمه شدن
coagulating
دلمه کردن
coagulation
دلمه شدگی
coagulable
دلمه شونده
clotty
دلمه شونده
clotty
دلمه شده
encrustations
دلمه شدگی
encrustation
دلمه شدگی
coagulate
دلمه کردن
coagulated
دلمه کردن
coagulates
دلمه کردن
coagulation
دلمه شدن
clabber
دلمه شدن
quail
دلمه شدن
crud
شیر دلمه
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
gels
ژلاتین دلمه شدن
grenadine
مرغ دلمه کرده
scabs
دلمه بستن زخم
jelled
ژلاتین دلمه شدن
jelling
ژلاتین دلمه شدن
jells
ژلاتین دلمه شدن
gelling
ژلاتین دلمه شدن
gelled
ژلاتین دلمه شدن
gel
ژلاتین دلمه شدن
scab
دلمه بستن زخم
agglutination
دلمه شدن خون
gelatinate
دلمه کردن یا شدن
curdle
دلمه شدن منجمد کردن
cottage cheese
نوعی پنیر دلمه شده
scabious
جرب دار دلمه بسته
coagulability
دلمه شدنی انعقاد پذیری
curdles
دلمه شدن منجمد کردن
curdling
دلمه شدن منجمد کردن
curdled
دلمه شدن منجمد کردن
coagulase
مواد دلمه یالخته کننده
thermocoagulation
دلمه شدن نسوج در اثر حرارت
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
gelatinize
تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clots
دلمه شدن لخته شدن
clotting
دلمه شدن لخته شدن
vegetable jelly
دلمه گیاهی ژلاتین گیاهی
clot
دلمه شدن لخته شدن
inapproachable
بی مانند
and so on
و مانند ان
mammilary
مانند
mammilliform
مانند
tough
پی مانند
tougher
پی مانند
unprecedentedly
بی مانند
unprecedented
بی مانند
inimitable
بی مانند
toughest
پی مانند
penniform
پر مانند
incomparable
بی مانند
after the example of
مانند
feathery
پر مانند
fulidal
اب مانند
plumose
پر مانند
simulant
مانند
analogous
مانند
impish
جن مانند
liplike
لب مانند
analogues
مانند
lambdoid
مانند
gypsiferous
گچ مانند
analogue
مانند
similar
مانند
myrtle formed
اس مانند
unapproachable
بی مانند
unequalled
بی مانند
pipelike
نی مانند
unparalleled
بی مانند
frothy
کف مانند
reedier
نی مانند
reediest
نی مانند
reedy
نی مانند
goatish
بز مانند
etc
و مانند آن
string
نخ مانند
analog
مانند
icily
یخ مانند
without an e.
بی مانند
vide
مانند
capitate
مانند سر
nearing
مانند
filiform
نخ مانند
threadlike
نخ مانند
aquiform
اب مانند
unique
بی مانند
thready
نخ مانند
arundinaceous
نی مانند
nearest
مانند
as
مانند
etcetera
و مانند ان
encephaloid
مخ مانند
near
مانند
near-
مانند
uniquely
بی مانند
blotchy
لک مانند
nearer
مانند
tendinous
بی مانند
womanlike
زن مانند
argillaceous
رس مانند
foggiest
مانند مه
castellated
دژ مانند
plumelike
پر مانند
anthoid
گل مانند
neared
مانند
capillaceous
مانند نخ
foggier
مانند مه
floriform
گل مانند
fluty
نی مانند
foggy
مانند مه
unequaled
بی مانند
nears
مانند
similiar
مانند
argillaceous
گل مانند
ghostlike
شبح مانند
godlike
خدا مانند
gladiate
شمشیر مانند
deiform
خدا مانند
gemmy
گوهر مانند
ghosty
روح مانند
ghosty
شبح مانند
giantlike
غول مانند
ghostlike
روح مانند
graminaceous
علف مانند
columniform
ستون مانند
coroniform
تاج مانند
cystoid
مانند مثانه
hamiform
قلاب مانند
cowish
گاو مانند
coriaceous
چرم مانند
herbescent
گیاه مانند
cryptand
حجره مانند
herblike
گیاه مانند
plantlike
گیاه مانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com