Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 45 (4 milliseconds)
English	Persian
disobligingness	دل شکنی بیمروتی
Other Matches
abjuration	عهد شکنی سوگند شکنی
iconoclasm	بت شکنی
icon oclasm	بت شکنی
perfidy	پیمان شکنی
perfidiousness	پیمان شکنی
offense	قانون شکنی
deblocking	کنده شکنی
iconoclasm	شمایل شکنی
icon oclasm	شمایل شکنی
to break a law	قانون شکنی
cop-outs	عهد شکنی
cop-outs	قول شکنی
cop-out	عهد شکنی
cop-out	قول شکنی
deblocking	بلاک شکنی
breached	قانون شکنی
breaches	قانون شکنی
crushing	سنگ شکنی
treason	پیمان شکنی
breach	قانون شکنی
break a record	رکورد شکنی
abjuration	پیمان شکنی
violation	پیمان شکنی
offenses	قانون شکنی- بزه
offence	قانون شکنی- بزه
forswears	پیمان شکنی یانقض
To break the law (rules , regulations).	قانون شکنی کردن
forswore	پیمان شکنی کرد
forswearing	پیمان شکنی یانقض
forswear	پیمان شکنی یانقض
to perjure oneself	سوگند شکنی کردن
to forswear oneself	پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement	پیمان شکنی کردن
selfhumbling	فروتنی خود شکنی
perjurious	ناشی از پیمان شکنی
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
sprees	میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
spree	میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
perjury	سوگند شکنی گواهی دروغ
iconoclastic	مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
abjuratory	پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
to perjure oneself	پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
statute of fraud	قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com