Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (13 milliseconds)
English
Persian
nose
دماغه جلو کشتی
noses
دماغه جلو کشتی
Search result with all words
prow
دماغه کشتی
prows
دماغه کشتی
check port/starboard
جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
clock code position
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
cutwater
دماغه کشتی
figure head
مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند
[رئیس پوشالی]
foreship
دماغه کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
hawse hole
سوراخ دماغه کشتی مخصوص عبور طناب
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
Other Matches
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
nose
دماغه
noses
دماغه
head land
دماغه
headland
دماغه
downstream pier nosing
پس دماغه
headlands
دماغه
foreland
دماغه
point
دماغه
nosing
دماغه
naze
دماغه
dog-wheel
دماغه
ness
دماغه
mull
دماغه
head
دماغه
spits
دماغه
promontory
دماغه
fuselages
دماغه
promontories
دماغه
fuselage
دماغه
port
دماغه
capes
دماغه
spit
دماغه
cape
دماغه
cut water
پیش دماغه
prows
دماغه ناو
beak
توک یا دماغه
beaks
توک یا دماغه
prow
دماغه ناو
beakiron
دماغه سندان
nose cone
مخروط دماغه
upstream nosing
پیش دماغه
snouty
دماغه وار
snoutish
دماغه وار
fuselage
دماغه هواپیما
head
انتها دماغه
fuselages
دماغه هواپیما
promontories
دماغه بلند
cut-water
پیش دماغه
promontory
دماغه بلند
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
nose down
<idiom>
پایین آوردن دماغه
drip-cap
[ابزار بند دماغه آب]
nose
دماغه کلاهک موشک
noses
دماغه کلاهک موشک
fiddle headed
دارای دماغه طوماری
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
beakiron
سندان دو کوه یادو دماغه
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
noses
دماغه جلویی تخته موج سواری
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
pitot
انتن فشارسنج دماغه هواپیما یاکشتی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
nose cone
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
notch
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
notches
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
adverse yaw
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
kopfring
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
pearl
شیرجه با دماغه تخته موج به گودی موج
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
boarded
کشتی
vessels
کشتی
wrestling
کشتی
bottoms
کشتی
flattest
پل کشتی
aft
در پس کشتی
argo
کشتی
ship haven
یک کش کشتی
bilge
اب ته کشتی
board
کشتی
ships
کشتی
hulks
کشتی
flat
پل کشتی
ship
کشتی
ark
کشتی
hulk
کشتی
vessel
کشتی
bottom
کشتی
foreship
سر کشتی
collier
کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
puppis
کشتی دم
carina
کشتی
on shipboard
در کشتی
carinae
کشتی
catch
کشتی کج
on board a ship
در کشتی
afloat
در کشتی
decks
پل کشتی
decked
پل کشتی
deck
پل کشتی
on the water
در کشتی
on the sea
در کشتی
by water
با کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
fire ship
کشتی اتش زن
deck gang
ملوان پل کشتی
three point
فن 3 امتیازی کشتی
exs
تحویل از کشتی
on board a ship
سوار کشتی
the ship was wrecked
کشتی شکست
keels
حمال کشتی
parent ship
کشتی مادر
deadman
مهاربند کشتی
ferry boat
کشتی گذاره
flag ship
کشتی پیشرو
ocean greyhound
کشتی تندرو
bosun
افسر کشتی
passenger liner
کشتی مسافری
passenger liner
کشتی مسافربری
flying dutchman
شبح کشتی
noah's a
کشتی نوح
tonnage
فرفیت کشتی
bulkhead
تیغه در کشتی
bulkheads
تیغه در کشتی
the ship leaks
کشتی اب تو میدهد
the ship is in d.
کشتی در خطراست
the rudder of a ship
سکان کشتی
the roll of a ship
غلت کشتی
on shipboard
سوار کشتی
dressing ship
تزیین کشتی
doutful category
کشتی مشکوک
merchant ship
کشتی تجارتی
cuddy
اطاقک کشتی
tricks
فن و بندهای کشتی
deck plan
صفحه پل کشتی
bo's'n
افسر کشتی
deck plan
افق پل کشتی
bos'n
افسر کشتی
wrestling
کشتی گیری
deck seamanship
ملوان پل کشتی
bosuns
افسر کشتی
fob
تحویل کشتی
pancratist
کشتی گیر
packet boat
کشتی نامه بر
noah ark
کشتی نوح
screwpropeller
پروانه کشتی
jerque
بازرسی کشتی
merchantman
کشتی بازرگانی
midships
در میان کشتی
inboard
داخل کشتی
in the hold
در انبار کشتی
troopship
کشتی سرباز بر
tramp vessel
کشتی ازاد
tramp steamer
کشتی ازاد
merchantman
کشتی تجارتی
kedge
تغییرجهت کشتی
keel shaped
شبیه ته کشتی
lime juicer
کشتی انگلیسی
lumber carrier
کشتی تیر بر
lumper
باربر کشتی
lighter aboard ship
کشتی دوبه بر
lee shore
کشتی بادپناه
marker ship
کشتی نماینده
large ship
کشتی بزرگ
mate's receipt
رسیدکاپیتان کشتی
matman
کشتی گیر
lading
بار کشتی
kelson or keelson
سقف ته کشتی
training ship
کشتی اموزشی
towboat
کشتی یدک کش
strand
به گل نشستن کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com