English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (4 milliseconds)
English Persian
prow دماغه کشتی
prows دماغه کشتی
cutwater دماغه کشتی
foreship دماغه کشتی
Search result with all words
nose دماغه جلو کشتی
noses دماغه جلو کشتی
check port/starboard جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
clock code position سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
figure head مجسمه ای که بر دماغه کشتی نصب میکنند [رئیس پوشالی]
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
hawse hole سوراخ دماغه کشتی مخصوص عبور طناب
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
nose دماغه
noses دماغه
head land دماغه
headland دماغه
downstream pier nosing پس دماغه
headlands دماغه
foreland دماغه
point دماغه
nosing دماغه
naze دماغه
dog-wheel دماغه
ness دماغه
mull دماغه
head دماغه
spits دماغه
promontory دماغه
fuselages دماغه
promontories دماغه
fuselage دماغه
port دماغه
capes دماغه
spit دماغه
cape دماغه
cut water پیش دماغه
prows دماغه ناو
beak توک یا دماغه
beaks توک یا دماغه
prow دماغه ناو
beakiron دماغه سندان
nose cone مخروط دماغه
upstream nosing پیش دماغه
snouty دماغه وار
snoutish دماغه وار
fuselage دماغه هواپیما
head انتها دماغه
fuselages دماغه هواپیما
promontories دماغه بلند
cut-water پیش دماغه
promontory دماغه بلند
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
nose down <idiom> پایین آوردن دماغه
drip-cap [ابزار بند دماغه آب]
nose دماغه کلاهک موشک
noses دماغه کلاهک موشک
fiddle headed دارای دماغه طوماری
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
beakiron سندان دو کوه یادو دماغه
fillet under the nose of a step مغزی لبه یا دماغه پله
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
pitot انتن فشارسنج دماغه هواپیما یاکشتی
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
nose cone دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
notch بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
notches بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
kopfring حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
pearl شیرجه با دماغه تخته موج به گودی موج
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
boarded کشتی
vessels کشتی
wrestling کشتی
bottoms کشتی
flattest پل کشتی
aft در پس کشتی
argo کشتی
ship haven یک کش کشتی
bilge اب ته کشتی
board کشتی
ships کشتی
hulks کشتی
flat پل کشتی
ship کشتی
ark کشتی
hulk کشتی
vessel کشتی
bottom کشتی
foreship سر کشتی
collier کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
puppis کشتی دم
carina کشتی
on shipboard در کشتی
carinae کشتی
catch کشتی کج
on board a ship در کشتی
afloat در کشتی
decks پل کشتی
decked پل کشتی
deck پل کشتی
on the water در کشتی
on the sea در کشتی
by water با کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
fire ship کشتی اتش زن
deck gang ملوان پل کشتی
three point فن 3 امتیازی کشتی
exs تحویل از کشتی
on board a ship سوار کشتی
the ship was wrecked کشتی شکست
keels حمال کشتی
parent ship کشتی مادر
deadman مهاربند کشتی
ferry boat کشتی گذاره
flag ship کشتی پیشرو
ocean greyhound کشتی تندرو
bosun افسر کشتی
passenger liner کشتی مسافری
passenger liner کشتی مسافربری
flying dutchman شبح کشتی
noah's a کشتی نوح
tonnage فرفیت کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
the ship is in d. کشتی در خطراست
the rudder of a ship سکان کشتی
the roll of a ship غلت کشتی
on shipboard سوار کشتی
dressing ship تزیین کشتی
doutful category کشتی مشکوک
merchant ship کشتی تجارتی
cuddy اطاقک کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
bo's'n افسر کشتی
deck plan افق پل کشتی
bos'n افسر کشتی
wrestling کشتی گیری
deck seamanship ملوان پل کشتی
bosuns افسر کشتی
fob تحویل کشتی
pancratist کشتی گیر
packet boat کشتی نامه بر
noah ark کشتی نوح
screwpropeller پروانه کشتی
jerque بازرسی کشتی
merchantman کشتی بازرگانی
midships در میان کشتی
inboard داخل کشتی
in the hold در انبار کشتی
troopship کشتی سرباز بر
tramp vessel کشتی ازاد
tramp steamer کشتی ازاد
merchantman کشتی تجارتی
kedge تغییرجهت کشتی
keel shaped شبیه ته کشتی
lime juicer کشتی انگلیسی
lumber carrier کشتی تیر بر
lumper باربر کشتی
lighter aboard ship کشتی دوبه بر
lee shore کشتی بادپناه
marker ship کشتی نماینده
large ship کشتی بزرگ
mate's receipt رسیدکاپیتان کشتی
matman کشتی گیر
lading بار کشتی
kelson or keelson سقف ته کشتی
training ship کشتی اموزشی
towboat کشتی یدک کش
strand به گل نشستن کشتی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com