Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
reversal temperature
دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
Other Matches
spectral lines
خطوط طیفی
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
bloodshot
برافروخته
ablaze
برافروخته
heated
برافروخته مغضوب
he was inflamed with anger
خشم وی برافروخته شد
madding
دیوانه از غضب برافروخته
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
boldface
باصورت برافروخته از غضب وخشم گستاخ
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
thermal
دمایی
spectral line
خط طیفی
spectrum line
خط طیفی
spectral
طیفی
temperature correction
تصحیح دمایی
isothermal holding furnace
کوره هم دمایی
temperature saturation
اشباع دمایی
filament saturation
اشباع دمایی
thermanesthesia
بی حسی دمایی
thermoreceptor
گیرنده دمایی
thermoregulation
تنظیم دمایی
isothermal annealing
بازپخت هم دمایی
psychrometer
نمسنج دمایی
spectral
خیالی طیفی
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
spectral response
واکنش طیفی
spectral band
نوار طیفی
spectral colours
رنگهای طیفی
spectral scale
مقیاس طیفی
spectral selectivity
گزینندگی طیفی
term
جمله طیفی
extra spectral
خارج طیفی
terming
جمله طیفی
termed
جمله طیفی
spectroquality
خلوص طیفی
centigrade temperature scale
اشل دمایی سانتیگراد
temperature stress
تنش حرارتی یا دمایی
rankin temperature scale
اشل دمایی رانکین
kelvin temperature scale
اشل دمایی کلوین
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
spectral absorptivity
ضریب جذب طیفی
extraspectral hue
فام برون طیفی
term symbol
نشانه جمله طیفی
varite
مقاومتی با ضریب دمایی منفی
reaumur temperature scale
اشل دمایی در سیستم غیرمتریک
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
decalescence point
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
cloud point
دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
virtual temperature
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
braze welding
جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
tricked
خطوط
trick
خطوط
tricking
خطوط
cotidal lines
خطوط هم مد
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
dark lines
خطوط تاریک
isocline
خطوط هم شیب
flow lines
خطوط جریان
closed traverse
خطوط متقاطع
extension lines
خطوط دنباله
zigzag
خطوط منکسر
emission spectrum lines
خطوط نشری
front lines
خطوط مقدم
flowlines
خطوط جریان
zigzagging
خطوط منکسر
zigzags
خطوط منکسر
grid lines
خطوط شبکه
zigzagged
خطوط منکسر
curvature lines
خطوط مدور
cotidal lines
خطوط مدیکسان
curvature lines
خطوط منحنی
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
leading
فاصله خطوط
isostatic lines
خطوط ایزواستاتیک
lines of force
خطوط قوا
lines of force
خطوط نیرو
along line
در امتداد خطوط
air way station
خطوط هوایی
dedicated lines
خطوط اختصاصی
isochromatique
خطوط همرنگ
absorption spectrum
خطوط جذبی
absorption lines
خطوط دراشامی
lines of communication
خطوط مواصلاتی
balmer lines
خطوط بالمر
line to line fault
تماس خطوط
symmetry lines
خطوط تقارن
street railway
خطوط تراموا
stream lines
خطوط جریان
isovent
خطوط هم باد
line of communications
خطوط مواصلات
line of flux
خطوط قوا
line of induction
خطوط القا
line spacing
فاصله خطوط
outside lines
خطوط حمله
diplomatics
شناسایی خطوط باستانی
electric line of force
خطوط نیروی برق
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
contour lines
خطوط میزان منحنی
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
zigzagging
خطوط جناغی پیوسته
zigzags
خطوط جناغی پیوسته
zigzag
خطوط جناغی پیوسته
rivers
سفیدی بین خطوط
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
air line of communications
خطوط مواصلات هوایی
river
سفیدی بین خطوط
collimate
منطبق کردن خطوط
contour interval
فاصله خطوط واصل
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
curvilinear ornament
زینتکاری با خطوط خمیده
cutting line of force
قطع خطوط قوا
zigzagged
خطوط جناغی پیوسته
open lines
خطوط باز شطرنج
inside lines
خطوط حمله شمشیربازی
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
leased line network
شبکه با خطوط استیجاری
trackage
خطوط راه اهن
magnetic line of force
خطوط قوای مغناطیسی
line of communications
خطوط ارتباطی زمین
sheetlines
خطوط حاشیه نقشه
sheetlines
خطوط کناره نقشه
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
retrace blanking
خاموشی خطوط بازگشتی
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
magnetic lines of force
خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force
خطوط نیروی مغناطیسی
communications
خطوط مواصلاتی ارتباطات
magnetic path
مسیر خطوط قوا
microwave transmission lines
خطوط انتقال ریزموج
vermiculate
دارای خطوط موجی
meridians
خطوط نصف النهار
voltage between lines
ولتاژ بین خطوط
equal cost lines
خطوط هزینه برابر
meridian
خطوط نصف النهار
front lines
خطوط جلو جبهه
grid interval
فاصله خطوط شبکه
endline
خطوط موازی با 04 مترفاصله
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
gules
خطوط موازی عمودی
contours
خطوط تراز زمین
hoseline
خطوط لوله لاستیکی
contours
خطوط کناره نما
hypen ladder
خطوط تیره نردبانی
fore
<adv.>
در مقابل
versus
در مقابل
vis a vis
مقابل
versus prep
در مقابل
at front
<adv.>
در مقابل
title
مقابل
vis-a-vis
مقابل
opposed
مقابل
at the front
<adv.>
در مقابل
in consideration of
در مقابل
in the front
<adv.>
در مقابل
in front
<adv.>
در مقابل
opposite
مقابل
as opposed to
در مقابل
as compared to
در مقابل
anti
در مقابل
titles
مقابل
at the fore
<adv.>
در مقابل
opposites
مقابل
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
gridiron
خطوط یا میلههای فلزی مشبک
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
convergent
خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
ingrain
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
lightface
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
lineolate
خط دار دارای خطوط ریز
lineolated
خط دار دارای خطوط ریز
magnetic path length
طول مسیر خطوط قوا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com