English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
concurrence دمسازی رضایت
Other Matches
accompt دمسازی
consonance دمسازی
compatibility سازگاری دمسازی
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consentience رضایت
suffrage رضایت
contentment رضایت
acquiescently با رضایت
satisfaction رضایت
adhesion رضایت
acquiescence رضایت
willingness رضایت
consent رضایت
consented رضایت
consenting رضایت
consents رضایت
compliantly با قبول و رضایت
sufferance رضایت ضمنی
willingnesso رضایت میل
implied رضایت ضمنی
euphoria خوشحالی رضایت
well and good <idiom> رضایت بخش
give up one's claim رضایت دادن
self content رضایت از خود
self approbation رضایت ازخویشتن
satisfactoriness رضایت بخشی
express one's consent رضایت دادن
sufference رضایت ضمنی
discontentedness عدم رضایت
hunky dory رضایت مندانه
to give a ready consent رضایت دادن
job satisfaction رضایت شغلی
to give ones a to رضایت دادن به
to w one's consent رضایت ندادن
assentation رضایت فاهری
dissatisfaction عدم رضایت
acceding رضایت دادن
accedes رضایت دادن
disapproval عدم رضایت
admit رضایت دادن
admits رضایت دادن
admitting رضایت دادن
acquiesce رضایت دادن
acceded رضایت دادن
accede رضایت دادن
to give a ready consent بی درنگ رضایت دادن
dissatisfactory مایه عدم رضایت
to find satisfactionin any one از کسی رضایت داشتن
consents موافقت رضایت دادن
consenting موافقت رضایت دادن
consented موافقت رضایت دادن
consent موافقت رضایت دادن
on approval مشروط به رضایت خریدار
it is unsatisfactory رضایت بخش نیست
atone جلب رضایت کردن
atoned جلب رضایت کردن
assents رضایت دادن موافقت
consensus رضایت وموافقت عمومی
satisfactorily بطور رضایت بخش
assenting رضایت دادن موافقت
her willing to sing رضایت یامیل اوبخواندن
fill one's shoes <idiom> جابهجایی رضایت بخش
assented رضایت دادن موافقت
atones جلب رضایت کردن
atoning جلب رضایت کردن
assent رضایت دادن موافقت
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
assentient قبول کننده رضایت دهنده
assents رضایت دادن تصدیق کردن
assented رضایت دادن تصدیق کردن
consent راضی شدن رضایت دادن
assent رضایت دادن تصدیق کردن
acquiescing رضایت دادن موافقت کردن
acquiesces رضایت دادن موافقت کردن
acquiesced رضایت دادن موافقت کردن
consents راضی شدن رضایت دادن
consented راضی شدن رضایت دادن
consenting راضی شدن رضایت دادن
consensual مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
assenting رضایت دادن تصدیق کردن
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
to feel women up عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to make a grab at women عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to grope women عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
consented موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consent موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consents موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
That won't work with me! این رضایت بخش نیست برای من!
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] این رضایت بخش نیست برای من!
consenting موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
approval نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
Everything is hunky-dory. <idiom> همه چیز کاملا رضایت مندانه است. [اصطلاح روزمره]
silence gives consent سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
certificates رضایت نامه شهادت نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
marginal disutility of labor عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com