Dictiornary-Farsi | دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص


Other Matches

scalene	دارای اضلاع نامساوی
radiosymmetrical	دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
gearing	دندههای ماشین
floating ribs	دندههای ازاد
trapezoidal thread	دندههای ذوزنقهای
false or asternal ribs	دندههای کاذب
realistic deterrence	میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
longitudinal	دندههای طولی موتور
basic gearing	چرخ دندههای اصلی
transposing gears	چرخ دندههای تبدیل دور
rachet	دندههای چرخ ضامن دار
slab sided	دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
ribby	دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
away	پیوسته بطور پیوسته
ribbing	ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
real	حقیقی
actual	حقیقی
veracious	حقیقی
intrinsic	حقیقی
genuine	حقیقی
truer	حقیقی
efective	حقیقی
true	حقیقی
unfeigned	حقیقی
truest	حقیقی
true mean	میانگین حقیقی
ohmic valve	مقدارمقاومت حقیقی
observed altitude	ارتفاع حقیقی
true score	نمره حقیقی
real time	زمان حقیقی
natural person	شخص حقیقی
true azimuth	گرای حقیقی
true power	توان حقیقی
true course	راه حقیقی
interpolymer	همبسپار حقیقی
true dip	شیب حقیقی
true heading	سمت حقیقی
true or real focus	کانون حقیقی
true life	حقیقی وصحیح
true resistance	مقدارمقاومت حقیقی
real power	توان حقیقی
real numbers	اعداد حقیقی
actual resistivity	مقاومت حقیقی
real module	ضریب حقیقی
real memory	حافظه حقیقی
real number	عدد حقیقی
real image	تصویر حقیقی
actual movement	حرکت حقیقی
absolute magnitude	قدر حقیقی
true north	شمال حقیقی
real gas	گاز حقیقی
real function	تابع حقیقی
real constant	ثابت حقیقی
real address	آدرس حقیقی
real storage	حافظه حقیقی
genuine	واقعی حقیقی
true variance	پراکنش حقیقی
trueness	بی ریایی حقیقی
genuine	حقیقی یا درست
truer	واقعی حقیقی
true	واقعی حقیقی
true	حقیقی کردن
truer	حقیقی کردن
truest	واقعی حقیقی
true copolymer	همبسپار حقیقی
truest	حقیقی کردن
true value	مقدار حقیقی
down to earth	حقیقی واقعی
true wind	باد حقیقی
down-to-earth	حقیقی واقعی
real number	عدد حقیقی [ریاضی]
live exercise	تمرین رزمی حقیقی
euciliate	مژه داران حقیقی
real sector	بخش متغیرهای حقیقی
particle density	وزن مخصوص حقیقی
verisimilar	دارای فاهر حقیقی
apparent horizon	افق حقیقی نقاط
rightful	حقیقی دارای استحقاق
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
real numbers	اعدد حقیقی [ریاضی]
brake horsepower	توان حقیقی مهاری
real-valued function	تابع حقیقی [ریاضی]
dative	حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
real analytic function	تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
axiom	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axioms	قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
developed muzzle velocity	سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
unsigned real number	عدد حقیقی بدون علامت
true azimuth	سمت حقیقی گرای جغرافیایی
substantive	دارای ماهیت واقعی حقیقی
enlightement	روشنی فکر اگاهی حقیقی
real absolute value function	تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
acoelous	بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
anachronism	اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
many valued	دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
approximations	خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation	خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronisms	اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oafs	بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf	بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
on end	پیوسته
continous	پیوسته
coalescent	پیوسته
for evermore	پیوسته
coadunate	پیوسته
d. in	پیوسته
cursive	پیوسته
on and on	پیوسته
bursts	پیوسته
burst	پیوسته
proximate	پیوسته
legato	پیوسته
for ever and aday	پیوسته
alway	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
conjoint	پیوسته
contiguous	پیوسته
incessantly	پیوسته
continual	پیوسته
round-the-clock	پیوسته
non-stop	پیوسته
eternal	پیوسته
perpetually	پیوسته
cohesive	به هم پیوسته
continued	پیوسته
unremittingly	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
incessant	پیوسته
allied	پیوسته
never ceasing	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
concomitant	پیوسته
annexed	پیوسته
continuous	پیوسته
syndetic	پیوسته
affined	پیوسته
married	پیوسته
everywhen	پیوسته
attached	پیوسته
ceaseless	پیوسته
without intermission	پیوسته لاینقطع
incessant drinking	پیوسته گساری
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
gamophyllous	پیوسته برگ
vicinal	در همسایگی پیوسته
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
full time	پیوسته کار
flow chip	براده پیوسته
indiscrete	بهم پیوسته
inseparate	بهم پیوسته
permanent water level	تراز پیوسته اب
collateral measures	اقدامت پیوسته
connected measures	اقدامت پیوسته
sustained yield	بازده پیوسته
sympetalous	پیوسته گلبرگ
nid nod	پیوسته جنباندن
nid nod	پیوسته جنبیدن
without rest	پیوسته لاینقطع
thereunto	بضمیمیه ان پیوسته به ان
to be in a state of f.	پیوسته درتغییربودن
linked list	لیست پیوسته
symphsis	عضو پیوسته
insobriety	شرب پیوسته
to whittle at	پیوسته بریدن
haunts	پیوسته امدن به
continuous form	ورقه پیوسته
against	پیوسته مجاور
continuous forms	ورقههای پیوسته
adjoined	پیوسته بودن
adjoin	پیوسته بودن
peals	صدای پیوسته
continuous function	تابع پیوسته
haunt	پیوسته امدن به
pealed	صدای پیوسته
peal	صدای پیوسته
continuous paper	کاغذ پیوسته
aggregates	بهم پیوسته
adjoins	پیوسته بودن
continuous error	خطای پیوسته
forever	جاویدان پیوسته
accrete	بهم پیوسته
burst mode	حالت پیوسته
burster	فرم پیوسته
accretion	رشد پیوسته
conjunct	بهم پیوسته
continuate	پیوسته بهم
diligence	کوشش پیوسته
whittle	پیوسته کم کردن
continuous data	دادههای پیوسته
continuous distributions	توزیع پیوسته
continuous duty	کار پیوسته
continuous phase	فاز پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
continuous variable	متغیر پیوسته
compacts	بهم پیوسته
compacting	بهم پیوسته
compacted	بهم پیوسته
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
compact	بهم پیوسته
contiguous	همجوار پیوسته