Dictiornary-Farsi | دنده منده اش شکست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
he broke his rib or something	دنده منده اش شکست


Other Matches

ungear	از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinions	دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear	دنده مهمیزی دنده خاردار
pinion	دنده پینیون دنده لایتناهی
pinioning	دنده پینیون دنده لایتناهی
epicyclic transmission	یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
parallax	پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
rougher	دنده دنده کننده
oil gear	جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
atmospheric refraction	شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
sprocket	دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
hard-nosed	یک دنده
drives	دنده
dependum	ته دنده
gear	دنده
gears	دنده
strictest	یک دنده
spare ribs	سر دنده
geared	دنده
geap	دنده
slats	دنده ها
strict	یک دنده
stricter	یک دنده
rib	دنده
slat	دنده ها
costa	دنده
drive	دنده
gearshift	میله دنده
gearshifts	دنده عوض کن
pinioning	جرخ دنده
pinwheel	چرخ دنده
longitudinal	دنده طولی
transmissions	جعبه دنده
gearshifts	میله دنده
planetary gear	دنده خورشیدی
pinions	جرخ دنده
transmission	جعبه دنده
spareribs	گوشت دنده
high speed	دنده سریع
worm gear	دنده مارپیچی
wheelwork	چرخ دنده
jackshaft	دنده عقب
external thread	دنده خارجی
french chop	گوشت دنده
pinion	جرخ دنده
jackshaft	دنده دو در اتومبیل
laticostate	دنده پهن
cog	دنده چرخ
low gear	دنده کندکن
drive mechanism	جعبه دنده
frame	دنده عرضی
toothed wheel	چرخ دنده
gear cutter	دنده تراش
cogs	دنده چرخ
gear wheel	چرخ دنده
rib	دنده میله
sprocket	دنده زنجیر
spur gear	دنده ملخی
rib	گوشت دنده
steering gear	دنده سکان
gearshift	دنده عوض کن
top radius	گردی سر دنده
gear box	جعبه دنده
stave	دنده بشکه
threads	دنده پیچ
shifting lever	دسته دنده
steering gear	دنده فرمان
transmission case	جعبه دنده
thread	دنده پیچ
gear case	جعبه دنده
gear level	دسته دنده
gearwheels	چرخ دنده ها
cramwheel	دنده کرامویل
cramwheel	دنده مخروطی
gearing	جعبه دنده
gearboxes	جعبه دنده
gearbox	جعبه دنده
stick shift	دسته دنده
cross-rib	دنده ی قوس
gears	جعبه دنده
cogwheel	چرخ دنده
ratchet	دنده جغجغه ای
cogwheels	چرخ دنده ها
cog wheels	چرخ دنده ها
bevel gear	دنده کرامویل
bevel gear	دنده مورب
bendix	دنده استارت
bendix	دنده بندیکس
cogged wheels	چرخ دنده ها
gearwheel	چرخ دنده
gear wheels	چرخ دنده ها
cog [cogwheel]	چرخ دنده
cog wheel	چرخ دنده
cogged wheel	چرخ دنده
reverse gear	دنده معکوس
reverse gears	دنده معکوس
timber	دنده عرضی
geared	جعبه دنده
gear	جعبه دنده
dependum angle	زاویه ته دنده
chop	گوشت دنده
grooved	دنده دار
gear	چرخ دنده
sheath	تیزی دنده
sheaths	تیزی دنده
geared	چرخ دنده
worm gear	دنده مورب
gears	چرخ دنده
ribbed	دنده دار
bevel gear	چرخ دنده مخروطی
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
bevel gearing	گیربکس دنده مخروطی
pinions	چرخ دنده جناحی
spiral gear	چرخ دنده حلزونی
pinioning	دنده هرزه گرد
four gear drive	گیربکس چهار دنده
helical gear	چرخ دنده حلزونی
gear	پوشش دنده دار
pinioning	چرخ دنده جناحی
bevel gear drive	جعبه دنده مخروطی
pinion	دنده هرزه گرد
pinion	چرخ دنده جناحی
driving gear	چرخ دنده محرک
eight speed gear drive	گیربکس هشت دنده
differential gear	دنده عقب اتومبیل
pinions	دنده هرزه گرد
gear quadrant	ماهک جعبه دنده
gear cutting	دنده تراشی [مهندسی]
gear in	درگیری دو چرخ دنده
gear friction	اصطکاک چرخ دنده
rib	دنده دار کردن
gears	پوشش دنده دار
rib	هرچیز شبیه دنده
gear case	پوسته جعبه دنده
gear ratio	نسبت چره دنده ها
nut	چرخ دنده ساعت
crown gear	چرخ دنده محدب
geared	پوشش دنده دار
gear assembly	مجموعه چرخ دنده ها
grub screw	میله دنده دار
gearbox position	وضعیت جعبه دنده
compasition gear	چرخ دنده مرکب
contact backlash	دنده کور تماس
controlled stick steering	دسته دنده خودکار
gear change box	جعبه تعویض دنده
high gear	دنده قوی خودرو
worm gear	چرخ دنده حلزونی
cross-springer	[دنده اریب در طاق]
gear shift	دسته دنده اتومبیل
sun gear	چرخ دنده خورشیدی
step up gear	چرخ دنده افزاینده
gear lever	دسته دنده اتومبیل
gear stick	دسته دنده اتومبیل
steering gear	جعبه دنده فرمان
short ribs	گوشت با استخوان دنده
ratchet	ضامن چرخ دنده
transmission gear	چرخ دنده انتقال
worm wheel	دنده کرمی شکل
worm wheel	چرخ دنده حلزونی
spare ribs	گوشت دنده با استخوان
get up on the wrong side of the bed <idiom>	از دنده چپ بلند شدن
tumble gear	چرخ دنده واسطه
tricostate	سه دندهای دارای سه دنده
gear box	جعبه دنده گیرباکس
transmission oil	روغن جعبه دنده
transmission grease	گریس جعبه دنده
ratchets	ضامن چرخ دنده
sawtooth wave	موج دنده ارهای
racks	چرخ دنده دار
quick change gearbox	جعبه دنده نورتون
pull gear	چرخ دنده بالابر
inside thread	دنده داخلی قلاویز
wracked	چرخ دنده دار
it serves him right	دنده اش هم نرم شود
precostal	واقع در پیش دنده ها
rack	چرخ دنده دار
magnetic gear shift	دسته دنده مغناطیسی
pair of gears	زوج چرخ دنده
racked	چرخ دنده دار
planetary gear	چرخ دنده سیارهای
rachet	ضامن چرخ دنده
starter gear ring	چرخ دنده استارتر
wracks	چرخ دنده دار
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
riblet	انتهای دنده گوسفند
hoisting gear	چرخ دنده بالابر
planetary gear	جعبه دنده خورشیدی
defeated	شکست
deflections	شکست
defeat	شکست
flunked	شکست
refraction	شکست
plumper	شکست
defeature	شکست
loss	شکست
deflection	شکست
break	شکست
defeasance	شکست
breaks	شکست
defeating	شکست