English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
earthliness دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
Other Matches
earthy زمینی دنیوی
lusus natarae بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
materialism مادیت
objectivity مادیت
fleshment مادیت
hili مادیت
hylozoism مادیت
worldliness مادیت
secularization مادیت
reification مادیت
materiality مادیت
hylicism مادیت
phlistinism مادیت
secularity مادیت
immateriality عدم مادیت
materialistically از لحاظ مادیت
materialism مکتب مادیت
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
terrene دنیوی
sublunar دنیوی
sublunary دنیوی
secular دنیوی
earth-bound دنیوی
mundane دنیوی
worldly دنیوی
temporal دنیوی
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
secularly بطور دنیوی
secularised دنیوی کردن
deconsecrate دنیوی کردن
mundanely بطور دنیوی
world power قدرت دنیوی
secularising دنیوی کردن
secularises دنیوی کردن
secularize دنیوی کردن
secularizing دنیوی کردن
secularized دنیوی کردن
secularizes دنیوی کردن
fleshly جهانی دنیوی
secularizer دنیوی کننده
terrestrial این جهانی دنیوی
supemundane فوق مراتب دنیوی
rain worm ساکن زمین دنیوی
supramundane ماورای مراتب دنیوی
secularization عرفیت دنیوی کردن
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
laic وابسته بشخص دنیوی وغیرروحانی
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
quality طبیعت
qualities طبیعت
physios طبیعت
physio طبیعت
temperaments طبیعت
temperament طبیعت
inclination طبیعت
Mother Nature طبیعت
natures طبیعت
nature طبیعت
consubstantial هم طبیعت
nature طبیعت سرشت
navigate طبیعت ذات
still life طبیعت بیجان
navigated طبیعت ذات
hyperphyscal مافوق طبیعت
natural endowments بخششهای طبیعت
natures طبیعت سرشت
freaks of nature غرائب طبیعت
cycle of water گردش اب در طبیعت
contrary to nature بر خلاف طبیعت
hyperphysical فوق طبیعت
landscape architecture معماری طبیعت
hu man nature طبیعت انسانی
hydraulic cycle گردش اب در طبیعت
gift of nature نعمت طبیعت
gift of nature هدیه طبیعت
second nature طبیعت ثانوی
navigates طبیعت ذات
navigating طبیعت ذات
naturalism طبیعت پردازی
naturalism طبیعت گرایی
lusus naturae غرابت طبیعت
naturalist طبیعت گرا
animality طبیعت حیوانی
metaphsical طبیعت حکمتی
against nature مخالف طبیعت
lusus natarae غرابت طبیعت
naturalist طبیعت شناس
naturalists طبیعت گرا
human nature طبیعت انسان
naturalists طبیعت شناس
earthiness طبیعت خاکی
tao مسیر طبیعت
Mother Nature طبیعت مهربان
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
naturalistic مبنی بر طبیعت بازی
metaphsics دانش ماورای طبیعت
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
fantasticality طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
four forces of nature چهار نیروی بنیادی طبیعت
humanist مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
natural selection فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
metaphisical مربوط به علم ماوراء طبیعت
natural phenomena حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
it occurs in nature as a gas در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
nature [of things] سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
denature طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
anthropogenic مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
Pre-Raphaelites مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelite مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
metaphysically از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
desert [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
tellurian زمینی
sublunary زمینی
territorial زمینی
agrarian زمینی
terrestrial زمینی
earth-bound زمینی
earthly زمینی
tumbling زمینی
terrene زمینی
terraneous زمینی
sublunar زمینی
subaerial رو زمینی
predial or prae زمینی
sub astral زمینی
landed a زمینی
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
infernal regions دیارزیر زمینی
ground speed سرعت زمینی
hypogean زیر زمینی
ground surveillance مراقبت زمینی
ground surveillance تجسس زمینی
land mine مین زمینی
ground track مسیر زمینی
groundling گیاه زمینی
floor lamp اباژور زمینی
ground waves امواج زمینی
mail gram پست زمینی
ground wave موج زمینی
land combat نبرد زمینی
land force n نیروی زمینی
gulleys دالان زمینی
land forces نیروی زمینی
gully دالان زمینی
land tail بنه زمینی
ground return برگشت زمینی
ground control کنترل زمینی
hypogeal زیر زمینی
earth nut بادام زمینی
ground nut بادام زمینی
ground liaison رابط زمینی
ground forces نیروهای زمینی
ground fire تیر زمینی
ground observation دیدبانی زمینی
ground circuit مدار زمینی
ground return بازتاب زمینی
hypogeous زیر زمینی
gullies دالان زمینی
graze burst ترکش زمینی
ground force نیروی زمینی
ground position موقعیت زمینی
ground position ایستگاه زمینی
ground observer دیدبان زمینی
ground forces نیروی زمینی
antenna ground انتن زمینی
terrain corridor دالان زمینی
terrain return اکوی زمینی
terraqueous زمینی ودریایی
terrestrial وضعیت زمینی
monkey nut بادام زمینی
landmine مین زمینی
perigee حضیض زمینی
floor lamps [American] آباژورهای زمینی
terrestrial refraction شکست زمینی
army general staff ستادنیروی زمینی
army forces نیروهای زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com