Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English
Persian
stomal
دهان دار وابسته به دهان
Search result with all words
cyclostomate
وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomatous
وابسته به جانور دهان گرد
stomatal
وابسته به دهان
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
Other Matches
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
mouthing
دهان
OS
دهان
unmuffle
دهان
chops
دهان
jib
دهان
gob
دهان
saliva
اب دهان
spittle
اب دهان
slobbering
اب دهان
mouths
دهان
mouthed
دهان
gobs
دهان
mouth
دهان
puss
دهان
potato box
دهان
polystome
دهان
polystomatous
دهان
slobbered
اب دهان
jibs
دهان
jibbing
دهان
slobbers
اب دهان
slobber
اب دهان
astomatal
بی دهان
jibbed
دهان
astomatous
بی دهان
mouthy
دهان دار
mouthwash
دهان شویه
gags
دهان باز کن
mouthwashes
دهان شویه
to shut up
دهان بستن
mouth-watering
دهان آب انداز
fomalhaut
دهان ماهی
stomatitis
ورم دهان
stomatology
دهان پزشکی
stomatous
دهان دار
stomatal
دهان دار
stoma
شکاف دهان
spits
اب دهان خدو
gymnostomous
برهنه دهان
spit
اب دهان خدو
rictus
چاک دهان
mouth
در دهان گذاشتن
openmouthed
دهان باز
neb
پوزه دهان
mouthed
در دهان گذاشتن
mouthing
در دهان گذاشتن
mouths
در دهان گذاشتن
insalivate
اب دهان زدن به
stomatic
شبیه دهان
orals
از راه دهان
reek
بخار دهان
scolds
ادم بد دهان
scold
ادم بد دهان
scolded
ادم بد دهان
oral
از راه دهان
slobbering
دهان را اب انداختن
palates
سقف دهان
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
palate
سقف دهان
fetid
گند دهان
slobbers
دهان را اب انداختن
halitosis
گند دهان
reeked
بخار دهان
reeking
بخار دهان
reeks
بخار دهان
cyclostomatous
دهان گرد
astomatal
فاقد دهان
gag
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
slobbered
دهان را اب انداختن
toho
دهان ببر
gagging
دهان باز کن
microstomous
کوچک دهان
widemouthed
دهان باز
slobber
دهان را اب انداختن
cyclostomate
دهان گرد
throat
صدا دهان
throats
صدا دهان
peroral
از راه دهان
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
spiracular
شبیه سوراخ دهان
slobber
اب دهان روان ساختن
slobbered
اب دهان روان ساختن
slobbering
اب دهان روان ساختن
spit
اب دهان پرتاب کردن
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
spits
اب دهان پرتاب کردن
gag
دهان بند بستن
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
gags
دهان بند بستن
squiggle
در دهان قرقره کردن
squiggles
در دهان قرقره کردن
mouthpart
زائده نزدیک دهان
gagged
دهان بند بستن
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
muzzle
دهان بند دهنه
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
slobbers
اب دهان روان ساختن
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
trap
نیرنگ فریب دهان
screw up
غنچه کردن دهان
muzzling
دهان بند دهنه
muzzles
دهان بند دهنه
muzzled
دهان بند دهنه
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
gagging
دهان بند بستن
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
drool
اب از دهان تراوش شدن
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
fullmouthed
دارای دهان کامل
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
drooled
اب از دهان تراوش شدن
socket
کام
[سقف دهان]
drooling
اب از دهان تراوش شدن
swearer
ادم بد دهان وفحاش
orinasal
از دهان و بینی درامده
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
blurt
از دهان بیرون انداختن
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
mugging
ساده لوح دهان
aboral
نقطه مقابل دهان
hagfish
مارماهی دهان گرد
Wellington
چکمه دهان گشاد
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
mug
ساده لوح دهان
mugs
ساده لوح دهان
clump block
قرقره دهان گشاد
drools
اب از دهان تراوش شدن
mugged
ساده لوح دهان
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
gaped
نگاه خیره با دهان باز
gaping
نگاه خیره با دهان باز
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
gapes
نگاه خیره با دهان باز
to gape
با خیره دهان باز کردن
cyclostome
جانور از راسته دهان گردان
a hand to mouth existence
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
he did not open his lips
دهان نگشود سخن نگفت
stomatitis
ورم مخاط دهان ولثه
gape
نگاه خیره با دهان باز
aftertaste
اثر و طعم غذا در دهان
aftertastes
اثر و طعم غذا در دهان
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
hand to mouth reaction
واکنش دست به دهان بردن
living from hand to mouth
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
muffles
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffling
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
muffle
دم دهان کسی را گرفتن چشم بستن
It melts in the mouth
در دهان آب میشود(نرم و لذیذ است )
slobbered
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobber
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
bit
میله فلزی داخل دهان اسب
open hearth
کوره فولاد سازی دهان باز
slobbers
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.
لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
canker sore
زخم وقرحه کوچک مخصوصادر دهان
agape
مبهوت متعجب با دهان باز درشگفت
bits
میله فلزی داخل دهان اسب
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
jump into the lion's mouth
<idiom>
خود را توی دهان افعی انداختن
To be flabbergasted (bewildered).
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
gape
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
To be a good conversationalist .
دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
gawping
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
foul hooked
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
gaped
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
granulose
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
gawp
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawped
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gaping
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com