Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (24 milliseconds)
English
Persian
reassure
دوباره اطمینان دادن
reassured
دوباره اطمینان دادن
reassures
دوباره اطمینان دادن
Other Matches
reasure
دوباره اطمینان یا قوت
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
play up
اطمینان دادن به
assuring
اطمینان دادن
assure
اطمینان دادن
assures
اطمینان دادن
avouch
اقرار کردن اطمینان دادن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
renders
دوباره دادن
repiece
دوباره سر هم دادن
render
دوباره دادن
rendered
دوباره دادن
regorge
دوباره قورت دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
hearten
دوباره نیرو دادن
encourage
دوباره نیرو دادن
reorder
دوباره سفارش دادن
redone
دوباره انجام دادن
redoes
دوباره انجام دادن
reorganised
دوباره سازمان دادن
reorganises
دوباره سازمان دادن
reorganising
دوباره سازمان دادن
reorganize
دوباره سازمان دادن
reorganized
دوباره سازمان دادن
reorganizes
دوباره سازمان دادن
redid
دوباره انجام دادن
redo
دوباره انجام دادن
redoing
دوباره انجام دادن
embolden
دوباره نیرو دادن
elate
دوباره نیرو دادن
reworks
دوباره انجام دادن
repeats
دوباره انجام دادن
repeat
دوباره انجام دادن
reorganizing
دوباره سازمان دادن
reworked
دوباره انجام دادن
reworking
دوباره انجام دادن
reanimate
دوباره نیرو دادن
rework
دوباره انجام دادن
redeliver
دوباره تحویل دادن
countenance
[encourage]
دوباره نیرو دادن
reassures
دوباره قوت قلب دادن
reassured
دوباره قوت قلب دادن
reassure
دوباره قوت قلب دادن
to make over
انتقال دادن دوباره ساختن
make over
انتقال دادن دوباره ساختن
re lay
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
aftercrop
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
rethinks
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought
دوباره مورد تفکر قرار دادن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
security
اطمینان
trusts
اطمینان
certes
اطمینان
safety
اطمینان
certainty
اطمینان
trusted
اطمینان
certainties
اطمینان
trust
اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
instable
بی اطمینان
assurances
اطمینان
fideism
اطمینان
sureties
اطمینان
confidences
اطمینان
trustingly
با اطمینان
certitude
اطمینان
confidence
اطمینان
affiance
اطمینان
assuredness
اطمینان
surety
اطمینان
assurance
اطمینان
reassurances
اطمینان مجدد
reliability
قابل اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
reassurance
اطمینان مجدد
reassurance
اطمینان افرینی
safety belts
کمربند اطمینان
safety-valves
دریچه اطمینان
safety-valve
دریچه اطمینان
dependable
قابلیت اطمینان
safe valve
دریچه اطمینان
interval confidence
دامنه اطمینان
relief valve
شیر اطمینان
liable
قابل اطمینان
sicker
قابل اطمینان
reassurances
اطمینان افرینی
safety belt
کمربند اطمینان
confidingly
از روی اطمینان
reputable
قابل اطمینان
factor of safety
عامل اطمینان
fiducial interval
فاصله اطمینان
figure on
اطمینان داشتن
solids
قابل اطمینان
solid
قابل اطمینان
reliable
قابل اطمینان
trusty
اطمینان بخش
i'll warrant
اطمینان میدهم
valid
قابل اطمینان
quality assurance
اطمینان از کیفیت
insurance stockage
ذخیره اطمینان
interval confidence
فاصله اطمینان
level of confidence
سطح اطمینان
limits of confidence
حدود اطمینان
overconfidence
اطمینان بیش از حد
factor of safety
ضریب اطمینان
aplomb
اطمینان بخود
dependability
قابلیت اطمینان
assurable
قابل اطمینان
assurance factor
ضریب اطمینان
assurer
اطمینان دهنده
assuror
اطمینان دهنده
fire escape
پلکان اطمینان
fire escapes
پلکان اطمینان
bleeder valve
شیر اطمینان
coefficient of safety
ضریب اطمینان
confidence belt
کمربند اطمینان
confidence coefficicent
ضریب اطمینان
confidence interval
فاصله اطمینان
confidence level
درجه اطمینان
confidence limits
حدود اطمینان
coniviction
عقیده اطمینان
cretain
تاحدی اطمینان
positiveness
قطعیت اطمینان
confides
اطمینان کردن
accrediting
اطمینان کردن
safety hook
قلاب اطمینان
safety glass
شیشه اطمینان
trustful
معتمد اطمینان
failure safety
قابلیت اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
insuring
اطمینان یافتن
insures
اطمینان یافتن
ensure
اطمینان یافتن
ensured
اطمینان یافتن
ensures
اطمینان یافتن
accredits
اطمینان کردن
safety valve
دریچه اطمینان
confided
اطمینان کردن
confide
اطمینان کردن
safety fuse
فیوز اطمینان
uncertainty
عدم اطمینان
safety lamp
چراغ اطمینان
accredit
اطمینان کردن
truster
اطمینان کننده
unreliability
عدم اطمینان
unpromising
غیرقابل اطمینان
uncertainties
عدم اطمینان
safety plug
پولک اطمینان
ensuring
اطمینان یافتن
safe
صحیح اطمینان بخش
safes
صحیح اطمینان بخش
trust
اطمینان پشت گرمی
trusted
اطمینان پشت گرمی
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
qualms
عدم اطمینان بیم
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
safest
صحیح اطمینان بخش
area of uncertainity
منطقه عدم اطمینان
safe yield
بده قابل اطمینان
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions
اطمینان عقیده دینی
persuasion
اطمینان عقیده دینی
safer
صحیح اطمینان بخش
check
اطمینان از صحت چیزی
trusty
موتمن مورد اطمینان
ultimate factor of safety
ضریب اطمینان اختیاری
reliability
قابلیت اطمینان اعتبار
misgivings
عدم اطمینان ترس
fiduciary
اطمینان بخش ثقه
misgiving
عدم اطمینان ترس
checked
اطمینان از صحت چیزی
checks
اطمینان از صحت چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com