English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
recompose دوباره انشاء کردن
Other Matches
redact انشاء کردن
indite انشاء کردن
paragraphs انشاء کردن
paragraph انشاء کردن
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
creation انشاء
creations انشاء
composition انشاء
redaction انشاء
essay انشاء
theme انشاء
themes انشاء
essays انشاء
compositions انشاء
introduce law انشاء قانون
performance انشاء معامله
performances انشاء معامله
archaism انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی
phraseology کلمه بندی انشاء
may انشاء الله ایکاش
incondite دارای انشاء سخیف
acyrology انشاء و گفتار غلط
amen خداکند انشاء الله
cacology تلفظ یا انشاء غلط
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope . انشاء الله خیر است
Congratulations ( to you ) . انشاء الله مبارک است
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
estate in reversion هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
One of these fin days . انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
euphuism انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refill دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refresh دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
re export دوباره صادر کردن
re paving دوباره فرش کردن
regains دوباره تصرف کردن
re strain دوباره صاف کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
recollected دوباره جمع کردن
recollect دوباره جمع کردن
regaining دوباره تصرف کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
regained دوباره تصرف کردن
re form دوباره درست کردن
reactivate دوباره فعال کردن
reactivated دوباره فعال کردن
revises دوباره چاپ کردن
re sort دوباره جور کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
reactivates دوباره فعال کردن
revising دوباره چاپ کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
revise دوباره چاپ کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reactivating دوباره فعال کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
reassociate دوباره متحد کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reopening دوباره باز کردن
reopens دوباره باز کردن
reconditioned دوباره درست کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
re establish دوباره برپا کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
rebind دوباره صحافی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
reopened دوباره باز کردن
regain دوباره تصرف کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
recalculate دوباره حساب کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
recollecting دوباره جمع کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
recollects دوباره جمع کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
reopen دوباره باز کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
republish دوباره منتشر کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
republish دوباره چاپ کردن
recondition دوباره درست کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
resorb دوباره جذب کردن
retake دوباره تسخیر کردن
revalidate دوباره پادار کردن
reuse دوباره استفاده کردن
retry دوباره ازمایش کردن
retry دوباره محاکمه کردن
resurface دوباره روکاری کردن
restart روشن کردن دوباره
resurfaced دوباره روکاری کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
reconditions دوباره درست کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reforge دوباره جعل کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reimport دوباره وارد کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
remonetize دوباره رایج کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
remarried دوباره عروسی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
remarry دوباره عروسی کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefining دوباره تعریف کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
redistribute دوباره پخش کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefine دوباره تعریف کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
recommit دوباره زندان کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributing دوباره پخش کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com