English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English Persian
relive دوباره تجربه کردن
relived دوباره تجربه کردن
relives دوباره تجربه کردن
reliving دوباره تجربه کردن
Other Matches
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
experience تجربه کردن کشیدن
experiences تجربه کردن کشیدن
experiencing تجربه کردن کشیدن
We all learn by experience. ما همه از روی تجربه ( کردن ) می آموزیم
To experience great hardships. سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
experimented تجربه کردن ازمایش کردن
experiment تجربه کردن ازمایش کردن
experiments تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting تجربه کردن ازمایش کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
hacks تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacked تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hack تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refill دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reproduce دوباره چاپ کردن
reactivating دوباره فعال کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
reactivated دوباره فعال کردن
revalidate دوباره پادار کردن
retake دوباره تسخیر کردن
republish دوباره چاپ کردن
republish دوباره منتشر کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
reactivate دوباره فعال کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
revises دوباره چاپ کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
revising دوباره چاپ کردن
reuse دوباره استفاده کردن
retry دوباره ازمایش کردن
retry دوباره محاکمه کردن
redistributing دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redistribute دوباره پخش کردن
revise دوباره چاپ کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
reactivates دوباره فعال کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
resorb دوباره جذب کردن
resurface دوباره روکاری کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
regains دوباره تصرف کردن
restart روشن کردن دوباره
reforge دوباره جعل کردن
recompose دوباره انشاء کردن
recommit دوباره زندان کردن
recalculate دوباره حساب کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reassociate دوباره متحد کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
regaining دوباره تصرف کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
regained دوباره تصرف کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
regain دوباره تصرف کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
re establish دوباره برپا کردن
redefine دوباره تعریف کردن
redefined دوباره تعریف کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefining دوباره تعریف کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
rewake دوباره بیدار کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
re strain دوباره صاف کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reimport دوباره وارد کردن
re sort دوباره جور کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
re paving دوباره فرش کردن
re form دوباره درست کردن
re export دوباره صادر کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
remonetize دوباره رایج کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
recollects دوباره جمع کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
reopening دوباره باز کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
reopens دوباره باز کردن
reconditions دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
recondition دوباره درست کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
remarried دوباره عروسی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
recollecting دوباره جمع کردن
recollected دوباره جمع کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
recollect دوباره جمع کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
cold start دوباره روشن کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
reopen دوباره باز کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reopened دوباره باز کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
remarry دوباره عروسی کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
repaired جبران کردن دوباره دایر کردن
repair جبران کردن دوباره دایر کردن
micros کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
microcomputer کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com