English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
recommit دوباره زندان کردن
Other Matches
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
lockups زندان کردن
imprison زندان کردن
cans زندان کردن
lockup زندان کردن
canning زندان کردن
prison زندان کردن
imprisons زندان کردن
can زندان کردن
prisons زندان کردن
imprisoning زندان کردن
breakaway شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
To beak jail . از زندان فرار کردن
run (someone) in <idiom> به زندان بردن ،دستگیر کردن
quad زندانی کردن در زندان افکندن
quads زندانی کردن در زندان افکندن
to release آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refill دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reorganize دوباره متشکل کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
reinstate دوباره برقرار کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
revises دوباره چاپ کردن
restart روشن کردن دوباره
resurfaced دوباره روکاری کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
regains دوباره تصرف کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reassociate دوباره متحد کردن
rejuvenating دوباره جوان کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reinstated دوباره برقرار کردن
revising دوباره چاپ کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
resurface دوباره روکاری کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
retranslate دوباره ترجمه کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
revalidate دوباره پادار کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
reopened دوباره باز کردن
retry دوباره محاکمه کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
recompose دوباره انشاء کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
reopens دوباره باز کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
reopening دوباره باز کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
recollect دوباره جمع کردن
redefine دوباره تعریف کردن
redefined دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
redefining دوباره تعریف کردن
rewake دوباره بیدار کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
recalculate دوباره حساب کردن
revisiting دوباره ملاقات کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
redeliver دوباره مستخلص کردن
reuse دوباره استفاده کردن
recollected دوباره جمع کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
reopen دوباره باز کردن
recollecting دوباره جمع کردن
retry دوباره ازمایش کردن
recollects دوباره جمع کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
retake دوباره تسخیر کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
re export دوباره صادر کردن
remarried دوباره عروسی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
re form دوباره درست کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
reactivate دوباره فعال کردن
reactivated دوباره فعال کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
reconditions دوباره درست کردن
reactivating دوباره فعال کردن
reinstall دوباره برقرار کردن
reimport دوباره وارد کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
reconditioned دوباره درست کردن
recondition دوباره درست کردن
reactivates دوباره فعال کردن
remonetize دوباره رایج کردن
re establish دوباره تاسیس کردن
remarry دوباره عروسی کردن
re establish دوباره برپا کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
reforge دوباره جعل کردن
rejuvenated دوباره جوان کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
resorb دوباره جذب کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
reinstates دوباره برقرار کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
reliving دوباره تجربه کردن
relives دوباره تجربه کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
revise دوباره چاپ کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
regained دوباره تصرف کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
regaining دوباره تصرف کردن
regain دوباره تصرف کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
relived دوباره تجربه کردن
republish دوباره چاپ کردن
cold start دوباره روشن کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redistributes دوباره پخش کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
republish دوباره منتشر کردن
redistributing دوباره پخش کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
re strain دوباره صاف کردن
re sort دوباره جور کردن
re paving دوباره فرش کردن
relive دوباره تجربه کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com