English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
regorge دوباره فروبردن
Other Matches
aspiring فروبردن
absorbs فروبردن
inbreathe فروبردن
dap فروبردن
aspire فروبردن
aspired فروبردن
demerse فروبردن
ram فروبردن
rammed فروبردن
rams فروبردن
aspires فروبردن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
inhaled درریه فروبردن
inhale درریه فروبردن
mire درمنجلاب فروبردن
inhales درریه فروبردن
submers دراب فروبردن
inhaling درریه فروبردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
sinks فروبردن فرو رفتن
to take down پست کردن فروبردن
engulfs توی چیزی فروبردن
engulfed توی چیزی فروبردن
sink فروبردن فرو رفتن
engulfing توی چیزی فروبردن
engulf توی چیزی فروبردن
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
banderilla نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
jab checking فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
on more دوباره
again دوباره
anew دوباره
revet دوباره
afresh دوباره
bis دوباره
continually دوباره و دوباره
de novo دوباره
rewrites دوباره نوشتن
rewrite دوباره نویسی
rewrite دوباره نوشتن
rewrites دوباره نویسی
reissue دوباره منتشرکردن
retransmit دوباره فرستادن
restart شروع دوباره
resurge دوباره برخاستن
rewriting دوباره نویسی
rewritten دوباره نوشتن
rewriting دوباره نوشتن
rewritten دوباره نویسی
rewrote دوباره نویسی
rewrote دوباره نوشتن
revest دوباره گماشتن
refills دوباره پرکردن
refilling دوباره پر کردن
refilling دوباره پرکردن
refilled دوباره پر کردن
refilled دوباره پرکردن
refill دوباره پر کردن
refill دوباره پرکردن
redevelop دوباره فاهرکردن
redeveloped دوباره فاهرکردن
refills دوباره پر کردن
re-runs دوباره دویدن
rewake دوباره برانگیختن
second check بررسی دوباره
to come again دوباره امدن
twice born دوباره زاد
re-ran دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
re-running دوباره دویدن
reissued دوباره منتشرکردن
rewriter دوباره نویس
redeveloping دوباره فاهرکردن
re construction دوباره سازی
re establishment دوباره برقرارسازی
plerosis دوباره پرشدن
redintegrate دوباره مستقرشونده
recapturing دوباره تسخیرکردن
recaptures دوباره تسخیرکردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
recapture دوباره تسخیرکردن
reelect دوباره گزیدن
reproducing دوباره تولیدکردن
reenagement استخدام دوباره
reproduces دوباره تولیدکردن
reproduced دوباره تولیدکردن
recoat دوباره اندودن
recature دوباره تسخیرکردن
re count دوباره شمردن
once more دوباره باردیگر
re echo دوباره برگرداندن
re edify دوباره ساختن
reedify دوباره ساختن
fox message پیام دوباره
digamy عروسی دوباره
re fuse دوباره گداختن
reproductions تولید دوباره
reproduction تولید دوباره
rebirth تولد دوباره
recurring دوباره فاهرشونده
refillable دوباره پر کردنی
rehear دوباره شنیدن
repeated test ازمون دوباره
repiece دوباره سر هم دادن
replenishment دوباره پرکردن
reproducer دوباره تولیدکننده
repullulate دوباره درامدن
rejoins دوباره پیوستن به
rejoining دوباره پیوستن به
rejoined دوباره پیوستن به
rejoin دوباره پیوستن به
resorb دوباره بعلیدن
resorption بلع دوباره
reissuing دوباره منتشرکردن
repass دوباره عبورکردن
reproduce دوباره تولیدکردن
reinvest دوباره گماشتن
refreshingly دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
reconstructions دوباره سازی
reconstruction دوباره سازی
replenishing دوباره پر کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
refreshes دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
reissues دوباره منتشرکردن
redevelops دوباره فاهرکردن
readjusts دوباره تعدیل
render دوباره دادن
reseating دوباره نشاندن
retaking دوباره گرفتن
refloated دوباره به اب انداختن
reseated دوباره نشاندن
refloat دوباره به اب انداختن
rallies دوباره بکارانداختن
rendered دوباره دادن
repeats دوباره ساختن
renders دوباره دادن
repeats دوباره گفتن
retakes دوباره گرفتن
reseats دوباره نشاندن
readjusting دوباره تعدیل
readjusted دوباره تعدیل
readjust دوباره تعدیل
reworked دوباره ورزیدن
retake دوباره گرفتن
refloats دوباره به اب انداختن
A fresh lease of life. عمر دوباره
come back دوباره مد شدن
reinstate دوباره گماشتن
repeat دوباره ساختن
reinstated دوباره گماشتن
encores دوباره بنوازید
rework دوباره ورزیدن
reworks دوباره ورزیدن
reworking دوباره ورزیدن
reassembling دوباره سوارکردن
reassembles دوباره سوارکردن
reassembled دوباره سوارکردن
reassemble دوباره سوارکردن
resold دوباره فروختن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
resells دوباره فروختن
reselling دوباره فروختن
resell دوباره فروختن
retaken دوباره گرفتن
repeat دوباره گفتن
rally دوباره بکارانداختن
reinstates دوباره گماشتن
reseat دوباره نشاندن
rallied دوباره بکارانداختن
encore دوباره بنوازید
double-check <idiom> دوباره چک کردن
reinstating دوباره گماشتن
remakes دوباره سازی
refloating دوباره به اب انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com