English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
tamp دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
Other Matches
replenishment دوباره پرکردن
refilled دوباره پرکردن
refill دوباره پرکردن
refilling دوباره پرکردن
refills دوباره پرکردن
antrum حفرههای بدن
moon craters حفرههای ماه
lunar craters حفرههای ماه
locular دارای حفرههای کوچک
octahedral holes حفرههای هشت وجهی
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
sinus درون حفرههای پیشانی وگونه ها
sinuses درون حفرههای پیشانی وگونه ها
sinusitis ورم درون حفرههای سر یا جیبهای هوایی
teethridge برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
filling پرکردن
charge پرکردن
brimmed پرکردن
fill up پرکردن
crams پرکردن
suffusing پرکردن
suffuses پرکردن
suffused پرکردن
suffuse پرکردن
brimming پرکردن
fillings پرکردن
charges پرکردن
to cover in پرکردن
cramming پرکردن
thwack پرکردن
thwacked پرکردن
thwacking پرکردن
thwacks پرکردن
crammed پرکردن
to fill up پرکردن
cram پرکردن
brim پرکردن
brims پرکردن
to fill in پرکردن
stud پرکردن
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
experimental ازمایشی
tentative ازمایشی
thrust تک ازمایشی
thrusting تک ازمایشی
thrusts تک ازمایشی
stuff چرند پرکردن
stuffed چرند پرکردن
stuffs چرند پرکردن
clog زیادی پرکردن
replenish پرکردن مجدد
clogged زیادی پرکردن
clogs زیادی پرکردن
franks چپانیدن پرکردن
bleeder current جریان پرکردن
To have a tooth fI'lled. دندان پرکردن
electrize بابرق پرکردن
replenished پرکردن مجدد
frank چپانیدن پرکردن
fullest پرکردن پرشدن
franked چپانیدن پرکردن
replenishes پرکردن مجدد
franker چپانیدن پرکردن
replenishing پرکردن مجدد
slush با دوغاب پرکردن
frankest چپانیدن پرکردن
franking چپانیدن پرکردن
full پرکردن پرشدن
septum حفرههای بینی پره بینی
studies طرح ازمایشی
experimental probability احتمال ازمایشی
experimental method روش ازمایشی
experimental group گروه ازمایشی
experimental error خطای ازمایشی
sampling offer عرضه ازمایشی
trial offer عرضه ازمایشی
experimental extinction خاموشی ازمایشی
experimental data دادههای ازمایشی
dead load بار ازمایشی
dry run اجرای ازمایشی
empiric ازمایشی تجربی
experimental control کنترل ازمایشی
tentative plan طرح ازمایشی
experimental psychology روانشناسی ازمایشی
experimental variable متغیر ازمایشی
measuring well چاه ازمایشی
study طرح ازمایشی
proof load بار ازمایشی
probatory ازمایشی اکتشافی
probative ازمایشی اکتشافی
probationary period دوره ازمایشی
prep مسابقه ازمایشی
pilot model مدل ازمایشی
pilot model نمونه ازمایشی
studying طرح ازمایشی
tentatively بطور ازمایشی
bore hole چاه ازمایشی
check problem مسئله ازمایشی
test data دادههای ازمایشی
trial runs استفاده ازمایشی
verification fire تیراندازی ازمایشی
on probation در دوره ازمایشی
trial shot تیر ازمایشی
piloted راندن ازمایشی
pilot راندن ازمایشی
trial elevation درجه ازمایشی
Test match مسابقه ازمایشی
Test matches مسابقه ازمایشی
probation دوره ازمایشی
trial balance تراز ازمایشی
trail run رانش ازمایشی
trial balance ترازنامه ازمایشی
pilots راندن ازمایشی
prototypes نمونه ازمایشی
prototype نمونه ازمایشی
test pattern طرح ازمایشی
test piece نمونه ازمایشی
test pit گودال ازمایشی
trial shot گلوله ازمایشی
test point سوزن ازمایشی
trial order سفارش ازمایشی
test run اجرای ازمایشی
trial hole چاه ازمایشی
tentative ازمایشی موقت
trial run استفاده ازمایشی
trial function تابع ازمایشی
test specimen نمونه ازمایشی
test run رانش ازمایشی
tentative به طور ازمایشی
overcharged بیش از فرفیت پرکردن
overcharges بیش از فرفیت پرکردن
overcharge بیش از فرفیت پرکردن
heaps توده کردن پرکردن
overcharging بیش از فرفیت پرکردن
heaping توده کردن پرکردن
tamp سوراخی را با شن وغیره پرکردن
lard vt با قیمه خوک پرکردن
heap توده کردن پرکردن
to fill up an excavation گودی ای راباخاک پرکردن
loads تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load تفنگ یا سلاحی را پرکردن
to replace a loss جای زیانی را پرکردن
stows خوب جا دادن پرکردن
stowing خوب جا دادن پرکردن
stowed خوب جا دادن پرکردن
gas up <idiom> پرکردن باک گاز
stow خوب جا دادن پرکردن
trial ازمایش کردن ازمایشی
search sweeping مین روبی ازمایشی
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
experimental neurosis روان رنجوری ازمایشی
quasi experimental designs طرحهای شبه ازمایشی
prolusion مقاله ازمایشی تمهید
trials ازمایش کردن ازمایشی
wind sprint مسابقه ازمایشی دو سرعت
sketch پیش نویس ازمایشی
sketched پیش نویس ازمایشی
testable امتحان پذیر ازمایشی
sketches پیش نویس ازمایشی
check sweeping مین روبی ازمایشی
To recoup ones losses. جای ضرر وزیان را پرکردن
loads عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load عمل پرکردن تفنگ باگلوله
trialling مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
shakedown دوره ازمایشی عملیات ناو
taxidermy پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
fillet تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleted تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zero پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
filleting تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeroes پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
filet تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeros پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
spalls تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
charger دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
fillets تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
chargers دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
balaam موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
padding روشی برای پرکردن بلوکی از اطلاعات باکاراکترها
downrange دورتر از محل پرتاب ودرمسیر ازمایشی خود
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
waggles چوب گلف را بطور ازمایشی جلو و عقب بردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com