Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tamp
دوباره پرکردن حفرههای ازمایشی
Other Matches
replenishment
دوباره پرکردن
refilled
دوباره پرکردن
refill
دوباره پرکردن
refilling
دوباره پرکردن
refills
دوباره پرکردن
antrum
حفرههای بدن
moon craters
حفرههای ماه
lunar craters
حفرههای ماه
locular
دارای حفرههای کوچک
octahedral holes
حفرههای هشت وجهی
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
sinus
درون حفرههای پیشانی وگونه ها
sinuses
درون حفرههای پیشانی وگونه ها
sinusitis
ورم درون حفرههای سر یا جیبهای هوایی
teethridge
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
filling
پرکردن
charge
پرکردن
brimmed
پرکردن
fill up
پرکردن
crams
پرکردن
suffusing
پرکردن
suffuses
پرکردن
suffused
پرکردن
suffuse
پرکردن
brimming
پرکردن
fillings
پرکردن
charges
پرکردن
to cover in
پرکردن
cramming
پرکردن
thwack
پرکردن
thwacked
پرکردن
thwacking
پرکردن
thwacks
پرکردن
crammed
پرکردن
to fill up
پرکردن
cram
پرکردن
brim
پرکردن
brims
پرکردن
to fill in
پرکردن
stud
پرکردن
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
experimental
ازمایشی
tentative
ازمایشی
thrust
تک ازمایشی
thrusting
تک ازمایشی
thrusts
تک ازمایشی
stuff
چرند پرکردن
stuffed
چرند پرکردن
stuffs
چرند پرکردن
clog
زیادی پرکردن
replenish
پرکردن مجدد
clogged
زیادی پرکردن
clogs
زیادی پرکردن
franks
چپانیدن پرکردن
bleeder current
جریان پرکردن
To have a tooth fI'lled.
دندان پرکردن
electrize
بابرق پرکردن
replenished
پرکردن مجدد
frank
چپانیدن پرکردن
fullest
پرکردن پرشدن
franked
چپانیدن پرکردن
replenishes
پرکردن مجدد
franker
چپانیدن پرکردن
replenishing
پرکردن مجدد
slush
با دوغاب پرکردن
frankest
چپانیدن پرکردن
franking
چپانیدن پرکردن
full
پرکردن پرشدن
septum
حفرههای بینی پره بینی
studies
طرح ازمایشی
experimental probability
احتمال ازمایشی
experimental method
روش ازمایشی
experimental group
گروه ازمایشی
experimental error
خطای ازمایشی
sampling offer
عرضه ازمایشی
trial offer
عرضه ازمایشی
experimental extinction
خاموشی ازمایشی
experimental data
دادههای ازمایشی
dead load
بار ازمایشی
dry run
اجرای ازمایشی
empiric
ازمایشی تجربی
experimental control
کنترل ازمایشی
tentative plan
طرح ازمایشی
experimental psychology
روانشناسی ازمایشی
experimental variable
متغیر ازمایشی
measuring well
چاه ازمایشی
study
طرح ازمایشی
proof load
بار ازمایشی
probatory
ازمایشی اکتشافی
probative
ازمایشی اکتشافی
probationary period
دوره ازمایشی
prep
مسابقه ازمایشی
pilot model
مدل ازمایشی
pilot model
نمونه ازمایشی
studying
طرح ازمایشی
tentatively
بطور ازمایشی
bore hole
چاه ازمایشی
check problem
مسئله ازمایشی
test data
دادههای ازمایشی
trial runs
استفاده ازمایشی
verification fire
تیراندازی ازمایشی
on probation
در دوره ازمایشی
trial shot
تیر ازمایشی
piloted
راندن ازمایشی
pilot
راندن ازمایشی
trial elevation
درجه ازمایشی
Test match
مسابقه ازمایشی
Test matches
مسابقه ازمایشی
probation
دوره ازمایشی
trial balance
تراز ازمایشی
trail run
رانش ازمایشی
trial balance
ترازنامه ازمایشی
pilots
راندن ازمایشی
prototypes
نمونه ازمایشی
prototype
نمونه ازمایشی
test pattern
طرح ازمایشی
test piece
نمونه ازمایشی
test pit
گودال ازمایشی
trial shot
گلوله ازمایشی
test point
سوزن ازمایشی
trial order
سفارش ازمایشی
test run
اجرای ازمایشی
trial hole
چاه ازمایشی
tentative
ازمایشی موقت
trial run
استفاده ازمایشی
trial function
تابع ازمایشی
test specimen
نمونه ازمایشی
test run
رانش ازمایشی
tentative
به طور ازمایشی
overcharged
بیش از فرفیت پرکردن
overcharges
بیش از فرفیت پرکردن
overcharge
بیش از فرفیت پرکردن
heaps
توده کردن پرکردن
overcharging
بیش از فرفیت پرکردن
heaping
توده کردن پرکردن
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
lard vt
با قیمه خوک پرکردن
heap
توده کردن پرکردن
to fill up an excavation
گودی ای راباخاک پرکردن
loads
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
to replace a loss
جای زیانی را پرکردن
stows
خوب جا دادن پرکردن
stowing
خوب جا دادن پرکردن
stowed
خوب جا دادن پرکردن
gas up
<idiom>
پرکردن باک گاز
stow
خوب جا دادن پرکردن
trial
ازمایش کردن ازمایشی
search sweeping
مین روبی ازمایشی
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
experimental neurosis
روان رنجوری ازمایشی
quasi experimental designs
طرحهای شبه ازمایشی
prolusion
مقاله ازمایشی تمهید
trials
ازمایش کردن ازمایشی
wind sprint
مسابقه ازمایشی دو سرعت
sketch
پیش نویس ازمایشی
sketched
پیش نویس ازمایشی
testable
امتحان پذیر ازمایشی
sketches
پیش نویس ازمایشی
check sweeping
مین روبی ازمایشی
To recoup ones losses.
جای ضرر وزیان را پرکردن
loads
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
trialling
مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
shakedown
دوره ازمایشی عملیات ناو
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
fillet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleted
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zero
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
filleting
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeroes
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
filet
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
zeros
پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
spalls
تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
charger
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
fillets
تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
chargers
دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
balaam
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
padding
روشی برای پرکردن بلوکی از اطلاعات باکاراکترها
downrange
دورتر از محل پرتاب ودرمسیر ازمایشی خود
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
damp land pit curing
نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
waggles
چوب گلف را بطور ازمایشی جلو و عقب بردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com