Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (16 milliseconds)
English	Persian
to sew up	دوخت گرفتن
Other Matches
reinforcement of shear	دوخت
single last	دوخت لب به لب
sempstress	دوخت گر
round sewing	گرد دوخت
round sewing	دوخت گرد
accessory stitches	چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to get at	گرفتن
retaken	پس گرفتن
take	گرفتن
retreated	پس گرفتن
pushing	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
withdrawal	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
obturate	گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
takes	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
to hunt out	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
retaking	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
getting	گرفتن
retake	پس گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
false grip	گرفتن
hold	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to call back	پس گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
to catch a fly	بل گرفتن
captures	گرفتن
overtakes	گرفتن
capturing	گرفتن
overtaken	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acquire	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
wed	گرفتن
holds	گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to break in	گرفتن
cease	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
to draw back	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
To go bad and stink.	بو گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
overtake	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
ceased	گرفتن
seize	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
to catch on	گرفتن
break out	در گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
to take up	گرفتن
wive	زن گرفتن
withdraws	پس گرفتن
deglutinate	گرفتن
lutes	گل گرفتن
withdraw	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
recaptures	پس گرفتن
accustoms	خو گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
unsay	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
accustoming	خو گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
grabs	گرفتن
tong	گرفتن
grab	گرفتن
detracts	گرفتن
catch on	گرفتن
skim	کف گرفتن از
accustom	خو گرفتن
grabbed	گرفتن
encumbers	گرفتن
skim	گرفتن کف
encumbering	گرفتن
to shut off	را گرفتن
skims	گرفتن کف
encumber	گرفتن
grabbing	گرفتن
skims	کف گرفتن از
skimmed	گرفتن کف
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
encumbered	گرفتن
detracting	گرفتن
devest	گرفتن
situate	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situating	جا گرفتن
reclaims	پس گرفتن
despumate	کف گرفتن از
cork	گرفتن
receive	گرفتن
corks	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
renovate	از سر گرفتن
capture	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to lay a wager	گرفتن
adeem	پس گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
detracted	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
detract	گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
receives	گرفتن
to take a d.	تصمیم گرفتن
celebrating	یادبود گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
cuddle	دراغوش گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
accomplishing	صورت گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
celebrate	یادبود گرفتن
to stand a. off	کناره گرفتن
celebrates	یادبود گرفتن
snatching	گرفتن مقدار کم
to blow one's nose	دماغ گرفتن
to take example	عبرت گرفتن
to suck in	فرا گرفتن
niggled	خرده گرفتن
originate	سرچشمه گرفتن
to take by storm	با حمله گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com