Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
camcorder
دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
camcorders
دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
Other Matches
sound camera
دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
ntsc
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
pattern
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
patterns
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
PLV
الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
channel selector
انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
cinematography
هنر فیلمبرداری
klieg light
لامپ پرنورعکاسی و فیلمبرداری
kleig light
لامپ پرنورعکاسی و فیلمبرداری
shot
منظره فیلمبرداری شده
shots
منظره فیلمبرداری شده
kinescope
ازبرنامه تلویزیونی فیلمبرداری کردن
prescore
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
panel
نمایشگر ویدیو و mouse را نگه می دارد
Vivo
قالب حمل ویدیو روی اینترنت
panels
نمایشگر ویدیو و mouse را نگه می دارد
multimedia
ترکیب صوت و گرافیک و ویدیو و متن در برنامه کاربردی
lens distortion
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
horizontal
تعداد خط وطی در صفحه نمایش ویدیو که در ثانیه تنظیم میشود
pic
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
monochrome
استاندارد آداپتور ویدیو در سیستمهای PC قدیمی که متن را در خط هایی از ستون ها نمایش میدهد
D SUB connector
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
playback rate scale factor
نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
media
دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو
MCI
دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای را میدهد مثل کارت صدا و قطعه ویدیو
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
MDA
استاندارد آداپتور ویدیو که در سیستمهای PC ابتدایی به کار می رفت و متن را خط وطی از ستون ها نمایش میدهد
heap
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
MDRAM
حافظه با کارایی بالا که در کارتهای آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
multibank dynamic random access memory
حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
shoots
فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
shoot
فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
DIA/DCA
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن و ویدیو روی شبکه . بخشی از استاندارهای IBM SNA
Media Player
برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
pre imaging
تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
multimedia
محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو
goggle box
تلویزیون
telly
تلویزیون
Goh Chok Tong
تلویزیون
a television
تلویزیون
tellies
تلویزیون
lightest
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lighted
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
light
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
routing
صفحه ویدیو متنی که مسیر سایر صفحه ها را شرح میدهد
closed circuit
تلویزیون مداربسته
faces
صفحه تلویزیون
channel selector
سلکتورکانالهای تلویزیون
screened
صفحه تلویزیون
screen
صفحه تلویزیون
closed circuits
تلویزیون مداربسته
educational television
تلویزیون اموزشی
faceplate
صفحه تلویزیون
color television
تلویزیون رنگی
vieming screen
صفحه تلویزیون
channel
کانال تلویزیون
channeled
کانال تلویزیون
screens
صفحه تلویزیون
television broadcasting station
فرستنده تلویزیون
channeling
کانال تلویزیون
channelled
کانال تلویزیون
screening, screenings
صفحه تلویزیون
couch potato
معتاد به تلویزیون
couch potatoes
معتاد به تلویزیون
face
صفحه تلویزیون
video
تلویزیونی تلویزیون
TVs
مخفف تلویزیون
videoed
تلویزیونی تلویزیون
TV
مخفف تلویزیون
videoing
تلویزیونی تلویزیون
videos
تلویزیونی تلویزیون
channels
کانال تلویزیون
cylindrical faceplate
صفحه استوانهای تلویزیون
airwave
امواج رادیو و تلویزیون
image effect
اثر تصویر تلویزیون
teleplay
نمایشنامه مخصوص تلویزیون
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
sequential color television
تلویزیون رنگی مرحلهای
neutral density faceplate
صفحه رنگی تلویزیون
spherical faceplate
صفحه محدب تلویزیون
The television flickers .
تصویر تلویزیون می لرزد
televisor
بیننده برنامه تلویزیون
flake
برفک زدن تلویزیون
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
televise
با تلویزیون نشان دادن
televised
با تلویزیون نشان دادن
televises
با تلویزیون نشان دادن
televising
با تلویزیون نشان دادن
flaked
برفک زدن تلویزیون
flaking
برفک زدن تلویزیون
desktop
ترکیب نرم افزار خالص و سخت افزار اضافی که به کاربر امکان ویرایش ویدیو روی PC میدهد
ip
واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی
picturing
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
couch potato
معتاد به تلویزیون
[اصطلاح روزمره]
pictured
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
juicer
متخصص نور در تلویزیون وتاتر
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
pictures
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
screening
نمایش بر روی پرده تلویزیون
random access
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
coherence
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
The pigeous peched on the television aerial .
کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
Ultimedia
موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
camera
دوربین
binocular
دوربین
the penetration of a telescope
دوربین
far-sighted
دوربین
telescopes
دوربین
far seeing
دوربین
far sighted
دوربین
presbyopic
دوربین
long sighted
دوربین
telescope
دوربین
cameras
دوربین
opera glasses
دوربین
night glass
دوربین شب
longsighted
دوربین
screened
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
screens
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screening, screenings
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
air time
زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
UHF
محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
pal
line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
pals
line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
snow
برفک روی صفحه تلویزیون
[اصطلاح روزمره]
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
teleran
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
telescopes
دوربین نجومی
camera-shy
بیزار از دوربین
box cameras
دوربین قوطی
box camera
دوربین قوطی
telescope
دوربین نجومی
opticians
دوربین فروش
metascope
دوربین تک چشمی
sight
دوربین دیدن
sights
دوربین دیدن
optician
دوربین فروش
telescopy
فن استعمال دوربین
spyglass
دوربین کوچک
reflex sight
دوربین منشوری
vial
حباب دوربین
the penetration of a telescope
قوه دوربین
theodo;ite
دوربین مهندسی
reticle
عدسی دوربین
field glass
دوربین صحرایی
cross hair
خط داخل دوربین
surveillance camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین نظارت
computing sight
دوربین محاسب
CCTV camera
دوربین امنیتی
pickup tube
دوربین تلویزیونی
color camera
دوربین رنگی
security camera
دوربین نظارت
observation camera
دوربین نظارت
eye piece
عدسی سر دوربین
electron camera
دوربین الکترونی
gun sight
دوربین توپ
hypermetrope
ادم دوربین
drawtube
لوله دوربین
director sight
دوربین هادی
CCTV camera
دوربین نظارت
kodak
دوربین عکاسی
lens
عدسی دوربین
miniature camera
دوربین مینیاتوری
camera tube
دوربین تلویزیونی
security camera
دوربین امنیتی
camera nadir
خط لولای دوربین
binocular
دوربین دوچشمی
elbow telescope
دوربین بازویی
surveillance camera
دوربین امنیتی
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
television camera tube
دوربین تلویزیونی
binocular
دوربین دو چشم
observation camera
دوربین امنیتی
coarse sight
دوربین یدکی
ntsc
Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
air survey camera
دوربین عکسبرداری هوایی
security camera
دوربین مدار بسته
camera magazine
کاست فیلم دوربین
telescopic alidade
عضاده دوربین دار
surveillance camera
دوربین مدار بسته
colminator
دوربین شاخص توپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com