English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
circumnavigate دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
Other Matches
circumnavigation کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
circumavigator کسی که دور گیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
shippable قابل کشتی رانی
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
shipping company شرکت کشتی رانی
nautically از لحاظ کشتی رانی
cabotage کشتی رانی ساحلی
innavigable غیرقابل کشتی رانی
aerostation کشتی رانی هوایی
seaworthy قابل کشتی رانی
sailing orders دستور کشتی رانی
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
loxodromic وابسته به کشتی رانی در خط مایل
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
coasting کشتی رانی در طول ساحل
oceanshipping روشهای کشتی رانی دراقیانوس
portolano راهنمای کشتی رانی با شرح بنادر
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
continentals اقلیمی
territorial اقلیمی
continental اقلیمی
climatic region ناحیه اقلیمی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
to gratify ones passions شهوت رانی کردن
to go on the stump سخن رانی کردن
platform سخن رانی کردن
boat قایق رانی کردن
boats قایق رانی کردن
platforms سخن رانی کردن
to give a lecture سخن رانی کردن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to pander any one's lust وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
hobbled وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
sailed با کشتی حمل کردن
to take ship با کشتی حمل کردن
commissioning the ship فعال کردن کشتی
sailings با کشتی حمل کردن
sail با کشتی حمل کردن
to take ship در کشتی سوار کردن
imbark در کشتی سوار کردن
ranee رانی
rani رانی
crural رانی
femoral رانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
ship با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship وارد خدمت کردن کشتی
to outgo حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
cargo documentation بارنامههای کشتی بارنامه کردن
time charter کرایه کردن موقت کشتی
ships با کشتی حمل کردن فرستادن
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
to go for a sail با کشتی بادی سفریاگردش کردن
canoes قایق رانی
d. of a speech سخن رانی
wheelchair ویلچر رانی
voluptuousness شهوت رانی
oratorship سخن رانی
repression واپس رانی
wheelchairs ویلچر رانی
yachting قایق رانی
salaciousness شهوت رانی
extrusion روزن رانی
canoe قایق رانی
voluptuously باشهوت رانی
salacity شهوت رانی
inguinal کشاله رانی
ejection بیرون رانی
oarsmanship کرجی رانی
motoring اتومبیل رانی
so strike one's flag کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
stowage حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
plundrage غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
libidinously از روی شهوت رانی
ease all درکرجی رانی ایست
salaciously از روی شهوت رانی
pultrusion process فرایند کشش رانی
pawn push پیاده رانی شطرنج
pawn roller پیاده رانی شطرنج
harness racing ارابه رانی تک اسبه
harness race مسابقه ارابه رانی
auto drome پیست اتومبیل رانی
funeral oration سخن رانی برسرجنازه
extrudate محصول روزن رانی
ox goad نیزه گاو رانی
regatta مسابقه کرجی رانی
magnetic potential نیروی مغناطیس رانی
regattas مسابقه کرجی رانی
lectureships سمت سخن رانی
sprinting مسابقه اتومبیل رانی
auto racing مسابقه اتومبیل رانی
lectureship سمت سخن رانی
drive way مسیر اتومبیل رانی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keel حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
ballast سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poops گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poop گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
red flag پرچم قرمز اتومبیل رانی
active emf نیروی برق رانی موثر
trialling مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
drag racing مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
contact electromotive force نیروی برق رانی مجاورتی
effective electromotive force نیروی برق رانی موثر
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
matinTes مسابقه ارابه رانی در روز
matinees مسابقه ارابه رانی در روز
matinee مسابقه ارابه رانی در روز
moto بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
harness horse اسب مخصوص ارابه رانی
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
under در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
kite track مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
under- در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
starter راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
eloge سخن رانی بافتخارکسیکه درگذشته است
starter motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
starting motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
to heave a ship down کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
kentledge چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
icekhana اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
interchanged مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
off road racing مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
speedway مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com