English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
peripheral دورهای وابسته به محیط
Other Matches
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
recapitulative دورهای
periodical دورهای
rhythmical دورهای
recapitulatory دورهای
anti cyclical ضد دورهای
countercyclical ضد دورهای
sporadic دورهای
cyclic دورهای
sporadically دورهای
periodic دورهای
periodicals دورهای
periodic report گزارش دورهای
series turn دورهای زنجیری
periodicity دورهای بودن
periodic fluctuation نوسان دورهای
cyclic disorder اختلال دورهای
timed backup پشتیبانی دورهای
cyclic stress تنش دورهای
cyclical fluctuations نوسانات دورهای
periodic current جریان دورهای
periodic table جدول دورهای
all play all مسابقه دورهای
edge welding جوشکاری دورهای
periodically بصورت دورهای
periodical نشریه دورهای
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
Americans تورنمنت دورهای شطرنج
by-election انتخابات میان دورهای
by-elections انتخابات میان دورهای
edge fillet weld جوش نواری دورهای
simple periodic current جریان دورهای ساده
leagues مسابقههای دورهای باشگاهها
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
league مسابقههای دورهای باشگاهها
round-robin تورنمنت دورهای شطرنج
crc بررسی افزونگی دورهای
American تورنمنت دورهای شطرنج
demagnetizing turns of armature دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
secular دورهای غیر مذهبی دنیائی
lacustrine animals دورهای که روی دریاچه هاخانه می ساختند
r.m.s. value of a periodic quantity جذر متوسط مربعهای کمیتهای دورهای
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
outward things محیط
outline محیط
outlines محیط
girths محیط
circumferences محیط
outlining محیط
girth محیط
ambiance محیط
surroundings محیط
perimeter محیط
ambience محیط
circumference محیط
mediums محیط
peripheries محیط
entourages محیط
medium محیط
periphery محیط
perimeters محیط
entourage محیط
setting محیط
outlined محیط
environment محیط
milieus محیط
outsides محیط
milieu محیط
outside محیط
lap محیط
millieu محیط
circuity محیط
milieux محیط
environments محیط
sphere محیط
lapped محیط
settings محیط
spheres محیط
silhouette محیط مریی
contour محیط مرئی
medium محیط کشت
environmentalists محیط نگر
environmentalist محیط نگر
circumference محیط دایره
comprehensive وسیع محیط
milieu therapy محیط درمانی
environment محیط زیست
mediums محیط کشت
mixed environment محیط درهم
environments محیط زیست
miseenscene محیط کلی
therapeutic millieu محیط درمانی
circled محیط دایره
shelf environment محیط کم عمق
milieu محیط اجتماعی
milieus محیط اجتماعی
milieux محیط اجتماعی
threptic محیط زاد
circles محیط دایره
social milieu محیط اجتماعی
atmospheric environement محیط جوی
circle محیط دایره
circling محیط دایره
polarization of a medium قطبش محیط
bonification به سازی محیط
circumambient محیط دورگردیدن
climate for growth محیط رشد
bodification بهسازی محیط
psychological environment محیط روانی
ambient temperature دمای محیط
ambient pressure فشار محیط
operational environment محیط فعالیت
operational environment محیط عملیاتی
windowing environment محیط پنجرهای
silhouettes محیط مریی
perimeter پیرامون محیط
peripheries محیط حدود
acclimatization سازش با محیط
workbenches محیط کاری
workbench محیط کاری
dispersion medium محیط پاشندگی
dispersive medium محیط پخش
environment architecture معماری محیط
perimeters پیرامون محیط
periphery محیط حدود
circumferences محیط دایره
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
living environment محیط زنده
in vivo در محیط طبیعی
in vitro در محیط مصنوعی
ill neighboured دارای محیط بد
induced environment محیط القایی
autotransformer ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
psychonomics محیط شناسی روانی
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
terrestrial environment وضع محیط زمین
outside محیط دست بالا
outsides محیط دست بالا
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
circumstance شرایط محیط اهمیت
atlantic دریای محیط غربی
bonification scheme طرح بهسازی محیط
environmental protection حفاظت محیط زیست
induced environment محیط القا شده
accommodation سازش با مقتضیات محیط
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
accommodations سازش با مقتضیات محیط
elements محیط طبیعی اخشیج
eco- پیشوند محیط پرگیر
element محیط طبیعی اخشیج
misfits غیر متجانس با محیط
environmentalist محیط زیست شناس
environmetal protection حمایت محیط زیستی
environmental conservation حفافت محیط زیست
metaerg صفت محیط زاد
environmentalism محیط زیست گرایی
it is meters محیط ان دومتر است
environmentalism محیط زیست شناسی
data base environment محیط پایگاه داده
derealization دگرسان بینی محیط
domain knowledge دانش محیط کاربرد
environmentalists محیط زیست گرا
environmentalists محیط زیست شناس
environmentalist محیط زیست گرا
collapse design محاسبه در محیط خمیری
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
acid cure پخت در محیط اسیدی
misfit غیر متجانس با محیط
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com