Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
middle age
دوره بین جوانی وپیری
middle aged
دوره بین جوانی وپیری
Other Matches
adolescence
دوره جوانی
juvenilia
اثار دوره جوانی
passe
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
juvenilia
تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
adolescency
جوانی
juvenility
جوانی
adolescence
نو جوانی
youths
جوانی
youthfufness
جوانی
young days
جوانی
youthfulness
جوانی
youth
جوانی
springtime
جوانی
yoth
جوانی
acne
غرور جوانی
dementia praecox
جنون جوانی
primes
بهار جوانی
rejuvenescence
تجدید جوانی
rejuvenator
جوانی دهنده
hebephrenia
جنون جوانی
schizophrenia
جنون جوانی
rejuveoize
جوانی از سرگرفتن
rejuvenescent
جوانی از سر گیرنده
youthfully
از روی جوانی
primed
بهار جوانی
prime
بهار جوانی
slips in youth
خطاهای جوانی
hey day
ریعان جوانی
rejuvenation
باز جوانی
post juvenal
بعد از جوانی
prime of life
عنفوان جوانی
juveniles
در خور جوانی
juvenile
در خور جوانی
may
بهار جوانی
juvenility
نیروی جوانی
may of youth
عنفوان جوانی
the flower of youth
عنفوان جوانی
slips in youth
لغزشهای جوانی
bloom of youth
بحبوحه جوانی
schizophrene
مبتلابجنون جوانی
rejuvenating
جوانی ازسر گرفتن
The fervour of youth .
شور وشوق جوانی
impetuosity of youth
تندی یا غرور جوانی
schizophrenics
مبتلا بجنون جوانی
rejuvenate
جوانی ازسر گرفتن
schizophrenic
مبتلا بجنون جوانی
rejuvenated
جوانی ازسر گرفتن
rejuvenates
جوانی ازسر گرفتن
chorus girls
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
over the hill
<idiom>
به پایان رسیدن بهار جوانی
chorus girl
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
salad days
ایام جوانی وبی تجربگی
her prime of life is past
عنفوان جوانی وی گذشته است
puniness
تازه کاری جوانی کوچکی
She has known better days in her youth .
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
blossoming
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossoms
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossomed
گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
at the tender age of
<idiom>
در سن جوانی
[گول خور. بی مایه . سست . نادان]
chaperon
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
cover girls
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
glabrescent
گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
sangraal
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
the Holy Grail
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal
جام مقدس
[که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
schizothymia
جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
rimless
بی دوره
stadiums
دوره
careering
دوره
epochs
دوره
compass
دوره
periodicity
دوره
rims
دوره
peripheries
دوره
stadium
دوره
stadia
دوره
careers
دوره
contemporary
هم دوره
contemporaries
هم دوره
perimeter
دوره
edges
دوره
edge
دوره
career
دوره
epoch
دوره
careered
دوره
perimeters
دوره
era
دوره
eras
دوره
phase
دوره
cycled
دوره
felloe
دوره
felly
دوره
phased
دوره
he has run his race
دوره
rim
دوره
rhythm
دوره
rhythms
دوره
one's d.
دوره
cycle
دوره
cycles
دوره
instar
دوره
periphery
دوره
Ice Age
دوره یخ
phases
دوره
terming
دوره
course
: دوره
pooled
دوره
set
دوره
coursed
: دوره
courses
: دوره
periods
دوره
setting up
دوره
outline
دوره
bordering
دوره
bordered
دوره
border
دوره
to have ones fling
دوره
pools
دوره
sets
دوره
circuit
دوره
circuits
دوره
pool
دوره
session
دوره
outlining
دوره
outlines
دوره
outlined
دوره
termed
دوره
term
دوره
period
دوره
sessions
دوره
reviewal
دوره
germinal period
دوره نوجنینی
fellyfelloe
دوره درندگی
time span
دوره زمان
period/stretch/lapse of time
دوره زمان
time period
دوره زمان
duty cycle
دوره کار
perlim
دوره مقدماتی
foreperiod
پیش دوره
flux linking a turn
شاره دوره
game cycle
دوره بازی
elimination heat
دوره مقدماتی
period
دوره زمان
financial period
دوره مالی
electoral legislative term
دوره انتخابیه
estrous cycle
دوره فحلی
duty factor
دوره کار
cycle time
زمان دوره
biennium
دوره دوساله
basic course
دوره مقدماتی
advanced course
دوره عالی
action period
دوره کنش
contract period
دوره قرارداد
grace period
دوره مهلت
processes
دوره عمل
process
دوره عمل
occupancy cycle
دوره سکونت
fiscal years
دوره مالی
fiscal year
دوره مالی
blocking period
دوره وقفه
on probation
در دوره ازمایشی
critical period
دوره شاخص
advance course
دوره عالی
critical period
دوره بحرانی
quarterly period
دوره سه ماهه
three-month period
دوره سه ماهه
crier
دوره گرد
continous cycle
دوره بی وقفه
conducting period
دوره رسانایی
colportage
دوره گردی
cheap jack
دوره گرد
probationary period
دوره ازمایشی
caird
دوره گرد
budget period
دوره بودجه
careers
دوره رسمی
guarantee period
دوره ضمانت
testing time
دوره ازمون
period of office
دوره تصدی
period of production
دوره تولید
period of roll
دوره تناوب
period of vibratio
دوره ارتعاش
snakebite
دوره بدشانسی
pliocene
دوره پلیوسن
short term
دوره کوتاه
practice period
دوره تمرین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com