English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
non matriculated دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
Other Matches
junior schools دوره اول دبیرستان
junior school دوره اول دبیرستان
slav declined اسلاو پذیرفته نشده
persona non grata شخص پذیرفته نشده
king's gambit declined گامبی شاه پذیرفته نشده
queen's gambit declined گامبی وزیر پذیرفته نشده
alekhine's variation واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
parity سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
haute ecole دبیرستان
middle school دبیرستان
secondary school دبیرستان
secondary schools دبیرستان
high schools دبیرستان
schools دبیرستان
secondery school دبیرستان
high school دبیرستان
school دبیرستان
middle schools دبیرستان
gym زورخانه دبیرستان
gymnasium زورخانه دبیرستان
gymnasiums زورخانه دبیرستان
lycee دبیرستان فرانسوی
junior high school دبیرستان مقدماتی
high school مدرسه متوسطه دبیرستان
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
technical school هنرستان دبیرستان فنی
principals رئیس دانشکده یا دبیرستان
high schools مدرسه متوسطه دبیرستان
principal رئیس دانشکده یا دبیرستان
professors معلم دبیرستان یا دانشکده
professor معلم دبیرستان یا دانشکده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
juniors دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
junior دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
public school دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
proms مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prom مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
agreed پذیرفته
accepted پذیرفته
adopted پذیرفته
unquestioned پذیرفته
taken پذیرفته
agreed to پذیرفته
received پذیرفته
avowed پذیرفته
upper class وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
to pass muster پذیرفته شدن
to go down پذیرفته شدن
passed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
he was received to membership بعضویت پذیرفته شد
his was granted دعایش پذیرفته شد
admitted پذیرفته شده
authorized <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
agreed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
upperclassman کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
They dont recognize your high-school diploma here. دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
acceptably چنانچه پذیرفته شود
inductee استخدامی پذیرفته شده
slav accepted اسلاو پذیرفته شده
accepted barbarism غلط مشهور یا پذیرفته
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
incomplete انجام نشده پر نشده
dramatics کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
matriculates در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
queen's gambit accepted گامبی وزیر پذیرفته شده
matriculate در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to pass for پذیرفته یا شناخته شدن بجای
to meet with a repulse پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to be called at the bar به سمت وکالت پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
asylee پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
naturalizing بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
person entitled to asylum پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalises بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
recognized asylum seeker پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalizes بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
Nothing can excuse such impoliteness. هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
specification کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
affirmative سیگنال تصدیق از طرف گیرنده که پیام را پذیرفته است و آماده بعدی است.
CMIP پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
postulating هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
unbowed خم نشده
uncharged پر نشده
uninspected <adj.> ممیزی نشده
intemerate بی ناموس نشده
untested <adj.> ممیزی نشده
inedited منتشر نشده
innascible زایده نشده
inedited چاپ نشده
inextinct نیست نشده
custom uncleared ترخیص نشده
unissued <adj.> منتشر نشده
unissued <adj.> توزیع نشده
imperforate منگنه نشده
in quires صحافی نشده
in sheets صحافی نشده
increate افریده نشده
unseen مکشوف نشده
unexamined <adj.> ممیزی نشده
unevaluated <adj.> ممیزی نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
unevaluated <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
unaudited <adj.> امتحان نشده
the date was not specified نشده بود
untested <adj.> بازرسی نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unaccommodated فراهم نشده
unfinished تمام نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
tenantless اشغال نشده
undetected کشف نشده
uninspected <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> ممیزی نشده
unaudited <adj.> ممیزی نشده
untested <adj.> ارزیابی نشده
inviolate نقض نشده
uninspected <adj.> ارزیابی نشده
unexamined <adj.> ارزیابی نشده
unevaluated <adj.> ارزیابی نشده
non switched line خط گزینه نشده
unchecked <adj.> ارزیابی نشده
unaudited <adj.> ارزیابی نشده
roughdry اطو نشده
untested <adj.> امتحان نشده
unverified <adj.> آزمایش نشده
unadulterated مخلوط نشده
outstandingly پرداخت نشده
outstandingly تصفیه نشده
outstandingly وصول نشده
outstandingly واریز نشده
outstanding پرداخت نشده
outstanding تصفیه نشده
outstanding وصول نشده
outstanding واریز نشده
unalloyed الیاژ نشده
uncontrolled کنترل نشده
uncontrolled مهار نشده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com