English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
badger دوره گرد خرده فروش
badgered دوره گرد خرده فروش
badgering دوره گرد خرده فروش
badgers دوره گرد خرده فروش
Other Matches
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
retailers خرده فروش
retail dealer خرده فروش
hucksterer خرده فروش
reseller خرده فروش
retailer خرده فروش
shopper کاسب خرده فروش
shoppers کاسب خرده فروش
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
course of dealing دوره خرید و فروش
coster میوه فروش دوره گرد
costermonger سبزی فروش دوره گرد
door to door selling فروش کالا بصورت دوره گردی
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
dribbling خرده خرده پیش بردن
dribbles خرده خرده پیش بردن
dribbled خرده خرده پیش بردن
dribble خرده خرده پیش بردن
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
sipped خرده خرده نوشی
sips خرده خرده نوشی
sipping خرده خرده نوشی
sip خرده خرده نوشی
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
nipped خرده
small خرده
debris خرده
bits خرده
smaller خرده
weenier خرده
glimmers خرده
glimmered خرده
glimmer خرده
jot خرده
crumbs خرده
nips خرده
fritters خرده
fragment خرده
fragmenting خرده
crumb خرده
fragments خرده
weeny خرده
nip خرده
jots خرده
weeniest خرده
jotted خرده
shreds خرده
snippy خرده
vestiges خرده
splinter خرده
splintered خرده
trash ice خرده یخ
tittle خرده
dribblet خرده
splintering خرده
fragmental chip خرده
bit خرده
vestige خرده
vestigial خرده
roundest بی خرده
snippel خرده
round بی خرده
smallest خرده
grain خرده
subs خرده
sub خرده
whole بی خرده
whit خرده
bittock خرده
shredded خرده
splinters خرده
particles خرده
fractions خرده
fraction خرده
shredding خرده
shred خرده
fritter خرده
wight خرده
particle خرده
weensy خرده
haet خرده
asteroid خرده سیاره
thimbleful یک خرده یک جرعه
chip خرده چوب
subtest خرده ازمون
substation خرده ایستگاه
mote نقطه خرده
suborder خرده راسته
micro wave خرده موج
spall خرده ریز
thimblefuls یک خرده یک جرعه
micrometer caliper خرده سنج
subculture خرده فرهنگ
shivers خرده سنگ
subcultures خرده فرهنگ
asteroids خرده سیاره
chips خرده چوب
sugroup خرده گروه
miniature system خرده نظام
censorious خرده گیر
smallholder خرده مالک
retail dealing خرده فروشی
niggle خرده گرفتن
niggled خرده گرفتن
niggles خرده گرفتن
trumpery خرده ریز
retail trade خرده فروشی
shard خرده ریز
shards خرده ریز
retail sales خرده فروشی
nagging خرده گیری
smallholders خرده مالک
planetoidal خرده سیارهای
titbit خرده ریز
towns خرده شهر
town خرده شهر
tidbit خرده ریز
tidbits خرده ریز
tinker's dam خرده ریز
tinker's damn خرده ریز
queen of heaven خرده سیاره
to a on or upon خرده گرفتن بر
rubble خرده سنگ
to sell by retail خرده فروختن
yeomanry خرده مالکین
cavil خرده گیری
broken stone خرده سنگ
crumbs خرده نان
crumb خرده نان
round گرد بی خرده
knoit تغ تغ خرده گیری
blinding خرده سنگپاشی
blindingly خرده سنگپاشی
titbits خرده ریز
pick at خرده گرفتن بر
round بی خرده کردن
gaudery خرده ریزها
faultfinder خرده گیر
roundest بی خرده کردن
cavilled خرده گیری
Chad خرده کاغذ
censoriousness خرده گیری
chadless بی خرده کاغذ
caviler خرده گیر
foot bone خرده استخوان پا
carper خرده گیر
caviled خرده گیری
cavils خرده گیری
chat wood خرده هیزم
caviling خرده گیری
roundest گرد بی خرده
excelsior خرده نجاری
subgroup خرده گروه
dumping stone خرده سنگ
junk خرده ریز
he was a little too p یک خرده تندرفت
groat ذره خرده
animadvert خرده گرفتن
retail خرده فروشی
subgroups خرده گروه
glass dust خرده شیشه
abrasive grit خرده فلزات
goodman خرده مالک
gritted خرده سنگ
frippery خرده ریز
fripperies خرده ریز
criticalness خرده گیری
gimcrackery خرده ریز
gritting خرده سنگ
crystallite خرده کریستال
grit خرده سنگ
wait a second یک خرده صبر کنید
caviled خرده گیری کردن
scrap خرده اوراق کردن
scrapping خرده اوراق کردن
giblet خرده ریز جزئی
scraps خرده اوراق کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com