English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
quarterfinal دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
Other Matches
quarter final یک چهارم نهایی
quarterfinal یک چهارم نهایی
quarter-final یک چهارم نهایی
quarter-finals یک چهارم نهایی
quarterfinalist کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
quadrivium سال چهارم دوره لیسانس
play off درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
biquadratic قوه چهارم توان چهارم
long shot کسیکه درمسابقات
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
telic نهایی دارای هدف نهایی
omissive حذفی
elimination reaction واکنش حذفی
playoff مسابقهی حذفی
playoffs مسابقهی حذفی
double elimination tournament مسابقات دو حذفی
elimination tournament مسابقههای حذفی
knockout competition مسابقههای حذفی
puissance مسابقه پرش حذفی
knock out tournament تورنمنت حذفی شطرنج
addition elimination reaction واکنش افزایشی- حذفی
play offs مسابقههای حذفی پایان فصل
striking a jury تعیین هیات منصفه با روش حذفی
struck هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
deletion record یک رکورد جدید که یک رکوردموجود از فایل اصلی راجابجا کرده یا کنار می گذاردرکورد حذفی
quarter یک چهارم
fourths چهارم
quadrature یک چهارم
fourth چهارم
quadrant یک چهارم
quarter note نت یک چهارم
three-quarters سه چهارم
three-quarter سه چهارم
quarter of an hour یک چهارم سده
pecked یک چهارم بوشل
peck یک چهارم بوشل
fourth dimension بعد چهارم
diatessaron فاصله یک چهارم
quater tone یک چهارم پرده
quartern یک چهارم پوند
qyaternary دوران چهارم
pecks یک چهارم بوشل
subdominant نت چهارم موسیقی
airt یک چهارم وسعت
biquadrate قوه چهارم
quartern یک چهارم پینت
pecking یک چهارم بوشل
ring finger انگشت چهارم دست چپ
center of quarter circles مرکز یک چهارم دایره ها
fourth estate رکن چهارم مشروطیت
fourth generation computer کامپیوتر نسل چهارم
dee حرف چهارم D نام
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
on the th prox در روز چهارم ماه اینده
deltas حرف چهارم زبان یونانی
d حرف چهارم الفبای انگلیسی
D, d (D's, d's) حرف چهارم الفبای انگلیسی
delta حرف چهارم زبان یونانی
act ii Šscene iv پرده دوم مجلس چهارم
April ماه چهارم سال فرنگی اوریل
x حرف بیست و چهارم الفبای انگلیسی
slow-wave sleep [SWS] مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
deep sleep مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
fastigium راس قسمت فوقانی بطن چهارم
X, x (X's, x's) حرف بیستو چهارم الفبای انگلیسی
cleanup توپزن چهارم که معمولا قوی است
quarter یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
Georgian architecture معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
milreis سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
transport لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transports لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transporting لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transported لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
terminal نهایی
high limit حد نهایی
terminals نهایی
privy نهایی
ultimate نهایی
definitive نهایی
final نهایی
definite <adj.> نهایی
ultimata نهایی
peremptory نهایی
ultimatums نهایی
ultimatum نهایی
finals نهایی
closing نهایی
conclusive نهایی
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
terminus ایستگاه نهایی
drafted نیمه نهایی
differential cost هزینه نهایی
terminuses ایستگاه نهایی
final مسابقه نهایی
finals مسابقه نهایی
end product محصول نهایی
end product فراورده نهایی
semi-finals نیمه نهایی
semi finals نیمه نهایی
armageddon مبارزهء نهایی
differential cost ارزش نهایی
last word <idiom> نظر نهایی
try-outs تمرین نهایی
try-out تمرین نهایی
semi-final نیمه نهایی
home stretch مرحله نهایی
ultimate stress limit حد تنش نهایی
ultimate stress تنش نهایی
ultimate strength مقاومت نهایی
ultimate load بار نهایی
ultimate analysis تجزیه نهایی
incremental cost هزینه نهایی
extra expenses هزینه نهایی
additional costs [expenses] هزینه نهایی
top speed سرعت نهایی
final payment پرداخت نهایی
final judgement حکم نهایی
final drive گرداننده نهایی
final diameter قطر نهایی
final destination مقصد نهایی
final cut برش نهایی
final assembly نصب نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
final act سند نهایی
extreme range برد نهایی
extreme position وضعیت نهایی
end user کاربر نهایی
end strength استعداد نهایی
final position وضعیت نهایی
final report گزارش نهایی
final result نتیجه نهایی
semifinal نیمه نهایی
second check بررسی نهایی
net result نتیجه نهایی
margin utility مطلوبیت نهایی
limiting value ارزش نهایی
incremental cost هزینه نهایی
grail هدف نهایی
ultimate speed سرعت نهایی
final velocity سرعت نهایی
final value ارزش نهایی
final term جمله نهایی
elevation stop حد نهایی درجه
ultimata هدف نهایی
ultimatum هدف نهایی
ultimatums هدف نهایی
draft نیمه نهایی
drafts نیمه نهایی
quadrant ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
ending بخش نهایی چیزی
finalizing بمرحله نهایی رساندن
aircraft rigging تنظیم نهایی هواپیما
backdoor وسیله نهایی یا زیرجلی
finalises بمرحله نهایی رساندن
endings بخش نهایی چیزی
margin land حد نهایی بازده زمین
marginal costing هزینه یابی نهایی
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
mechanicals نتیجه نهایی تجسمی
decreasing marginal cost هزینه نهایی نزولی
no wind position محل نهایی هواپیما
finalised بمرحله نهایی رساندن
finalising بمرحله نهایی رساندن
finalize بمرحله نهایی رساندن
finalized بمرحله نهایی رساندن
finalizes بمرحله نهایی رساندن
draft report گزارش نیمه نهایی
front end نرم افزار نهایی
finales اهنگ نهایی اخر
finale اهنگ نهایی اخر
final heading مسیر پرواز نهایی
ultimacy حالت نهایی غائیت
final approach مسیر نهایی فرود
tail end قسمت نهایی انتها
terminal ballistics بالیستیک نهایی گلوله
terminal repeater تقویت کننده نهایی
final decision رای قطعی و نهایی
diminishing marginal utility فایده نهایی نزولی
face formwork قالب بندی نهایی
final invoice صورت حساب نهایی
ultimate tensile stress تنش کشش نهایی
end user استفاده کننده نهایی
final temperature درجه حرارت نهایی
finishing strokes دست کاری نهایی
ultimate strength مقاومت یا استحکام نهایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com