English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (1 milliseconds)
English Persian
envelop دورچیزی راگرفتن
enveloped دورچیزی راگرفتن
enveloping دورچیزی راگرفتن
envelops دورچیزی راگرفتن
Other Matches
encircles دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircle دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircling دورچیزی گشتن دربرداشتن
enlace دورگرفتن حلقه زدن دورچیزی گرفتارکردن
circuit دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
intercept جلو کسی راگرفتن
intercepts جلو کسی راگرفتن
bestead جای کسی راگرفتن
exhausts نیروی چیزی راگرفتن
intercepting جلو کسی راگرفتن
decalcify کلسیم چیزی راگرفتن
stanch جلو خونریزی راگرفتن
to hold the purse strings جلو پول راگرفتن
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
take (someone) under one's wing <idiom> زیرپروبال شخص راگرفتن
exhaust نیروی چیزی راگرفتن
supplants جای چیزی راگرفتن
sleuths رد پای کسی راگرفتن
supplanting جای چیزی راگرفتن
supplant جای چیزی راگرفتن
obstruct جلو چیزی راگرفتن
obstructed جلو چیزی راگرفتن
obstructing جلو چیزی راگرفتن
sleuth رد پای کسی راگرفتن
obstructs جلو چیزی راگرفتن
intercepted جلو کسی راگرفتن
supplanted جای چیزی راگرفتن
scrag گلوی کسی یا چیزی راگرفتن
top a gap رخنهای راگرفتن درست کردن
perks سینه جلو دادن خود راگرفتن
eviscerate خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
perk سینه جلو دادن خود راگرفتن
to occlude بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com