English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
buttress spacing دوری محورهای پشت بندها
Other Matches
vertebrates بندها
vertebrate بندها
vertebral بندها
vertebra بندها
joints بندها
joint grouting پر کردن درزها یا بندها
arch span فاصله داخلی پشت بندها
buttress centres فاصله محوری پشت بندها
coordinate axises محورهای مختصات
axis محورهای مختصات
cordinate axis محورهای مختصات
axes of an airplane محورهای هواپیما
reference axes محورهای مرجع
axis of coordinates محورهای مختصات
coordinate system of axis سیستم محورهای مختصات
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
rotation دوری
separations دوری
inaccessibility دوری
remoteness دوری
periodicity دوری
recurring دوری
patera دوری
farness دوری
paten دوری
celestial lonitude دوری
serial دوری
inverisimilitude دوری
improbability دوری
grail دوری
separation دوری
cyclical دوری
dishes دوری
distance دوری
distances دوری
dish دوری
serials دوری
periodic دوری
patellar دوری وار
to back out [of] دوری کردن [از]
turning away دوری واجتناب
keep off دوری کردن
that far بان دوری
to fight shy of دوری کردن از
serial correlation همبستگی دوری
remotion حرکت دوری
to give wide berth to دوری کردن از
to keep one's d. دوری کردن
to keep one's distance دوری جستن
to keep at arms length دوری کردن از
rangefinders دوری یاب
recurring decimals اعشار دوری
encyclic عمومی دوری
shuns دوری واجتناب
shun دوری واجتناب
separates مفارقت دوری
eccentricity دوری از مرکز
separate مفارقت دوری
separated مفارقت دوری
avoiding دوری کردن از
avoided دوری کردن از
avoid دوری کردن از
shunning دوری واجتناب
eccentricities دوری از مرکز
aviod دوری کردن از
circular flow جریان دوری
circular definition تعریف دوری
avoids دوری کردن از
circular reasoning استدلال دوری
shunned دوری واجتناب
cyclic graph گراف دوری
declination دوری ازمحوراصلی
dory defence دفاع دوری
to keep the peace از جنگ دوری کردن
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
He is distantly related to us . نسبت دوری با ما دارد
to avoid something دوری کردن از [چیزی]
back out دوری کردن از موج
circular flow of income جریان دوری درامد
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
abduction دوری از مرکز بدن قیاسی
patellate بشکل قاب یا دوری یاطشت
elude طفره زدن دوری کردن از
elusive کسی که ازدیگران دوری میکند
eluded طفره زدن دوری کردن از
eludes طفره زدن دوری کردن از
eluding طفره زدن دوری کردن از
He is distantly related to me . بامن نسبت دوری دارد
to turn one's back on somebody از کسی دوری کردن [اصطلاح مجازی]
mugwump سیاست و حزب بازی دوری میکند
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
the holy grail دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
patelliform مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
encratites فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
Gezellig <adj.> دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
isolationism سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
back out دوری کردن از الغاء کردن
polycyclic چند حلقهای چند دوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com